خلاصه داستان سریال The Bear
یکی از سریالهای غافلگیر کننده چند سال اخیر بدون شک محصول جدید شبکه استریم Hulu، یعنی The Bear است. سریالی درام درباره شخصی بنام کارمی برزاتو (Carmy Berzatto) که پس از فوت برادر بزرگترش، باید رستورانت خانوادگی خود را مدیریت کند. از آنجایی که فصل سوم این سریال آغاز شده است، فرصت خوبی است که نگاهی به خلاصه داستان سریال The Bear داشته باشیم. با تکشات همراه باشید.
تمرکز اصلی سریال The Bear روی فضای استرسزا و در بسیاری مواقع سمی آشپزخانه رستورانتها است. جایی که سرآشپز و بقیه آشپزها، هر روز باید صدها سفارش مختلف را به بهترین شکل و کمترین زمان ممکن آماده کنند. چیزی که داستان سریال The Bear را از یک اثر با محوریت آشپزی ساده تبدیل به یک شاهکار میکند، رابطه کارمندهای آشپزخانه، مشکلات و تروماهای هر کدام آنها است که باعث میشود با تکتک این شخصیتها همزادپنداری کنیم. در ادامه نگاهی خلاصه به اتفاقات فصل اول این سریال که در قالب 8 قسمت پخش شده بود، خواهیم پرداخت.
نگاهی به داستان سریال The Bear – فصل اول
داستان سریال از جایی شروع میشود که کارمی برزاتو، سرآشپز معروف و پرآوازه شیکاگو مجبور میشود کنترل و مدیریت رستورانت The Original Beef که متعلق به برادر او بود را در دست بگیرد. از آنجایی که برادرش جان خود را گرفته بود، این مسئولیت بار احساسی سنگینی را روی دوش کارمی گذاشته است. در اولین قدم، کارمی سراغ ریچی جریموویچ (Richie Jerimovich) میرود که قبلا در رستورانت کار میکند. از همان اوایل، این دو شخصیت باهم سر مسائل مختلف در رستورانت مشکل دارند.
از آنجایی که کارمی دست تنها است، چندین آگهی کار پخش میکند که در نتیجه آن سیدنی آدامو را بهعنوان دستیار سرآشپز استخدام میکند. در حالیکه کارمی تلاش میکند اعتماد و احترام بقیه کارمندها را به دست آورد، در یک فلشبک متوجه میشویم که در رستورانت قبلی که کارمی کار میکند، فضایی بهشدت سمی حاکم بوده که سرآشپز اصلی او را مورد توهین قرار میداد. در حالی که کارمی تلاش میکند وضعیت رستورانت را سر و سامان بدهد، متوجه میشود که برادر او از شخصی بنام جیمی که بیشتر با نام «عمو سیسرو» شناخته میشود 300 هزار دلار وام گرفته است. سیسرو پیشنهاد میکند که رستورانت را خریداری کند، اما کارمی قبول نمیکند و این در حالی است که مامور بهداشت به رستورانت نمره C را داده که باید این مشکل را نیز حل کند.
کارمی بالاخره تصمیم میگیرد برای درگیری ذهنی خودش بابت مرگ برادرش به جلسات مشاوره گروهی برود و در عین حال سیستم جدیدی برای اداره آشپزخانه معرفی میکند که باعث ناهماهنگی بیشتر میشود و در نهایت با سیدنی تصمیم میگیرند که روش جدیدی را امتحان کنند. درحالی که سیدنی و کارمی تلاش میکنند تا منوی جدید را برای باز کردن رستورانت آماده کنند، سرویس بهداشتی کاملا خراب میشود و حالا دردسر جدیدی برای آنها ایجاد شده است. در عین حال، کارمی متوجه میشود که ریچی بهصورت مخفی کوکائین میفروخته است. دقیقا زمانی که چیزی نمیتوانست بدتر شود، مارکِس اشتباها سیستم برق رستورانت را خراب میکند و حالا کارمی نیاز به 5 هزار دلار برای ترمیم همه چیز دارد. در نهایت تصمیم میگیرد که از ریچی کمک بگیرد و برای آخرین بار با فروش کوکائین، هزینه تعمیر را پیدا کند.
در حالیکه کمکم رستورانت میخواهد آماده باز شدن شود، ناتالی، خواهر کارمی متوجه میشود که رستورانت یک سری از مالیات را پرداخت نکرده است و قبل از باز کردن این بدهی باید صاف شود، وگرنه جریمه سنگینی خواهند داد. در عین حال، سیدنی یک غذای جدیدی را میخواهد تست کند که کارمی مخالفت میکند، اما سیدنی آن را به یکی از مشتریان اولیه سرو میکند. فردای آن روز مشخص میشود که این شخص یک منتقد بوده و از غذای سیدنی به شدت تعریف میکند.
نوبت میرسد به روزی که رستورانت را رسما باز کنند و در همین روز اول، سیدنی اشتباه مهلکی انجام میدهد که بخش پیشخرید را بهصورت کامل باز میگذارد و سفارشها بیشتر از حد توان کارمندهای رستورانت است. در نتیجه آن جو تنشزا در رستورانت حاکم میشود که سیدنی اشتباها ریچی را زخمی میکند و کارمی هم از شدت فشار دچار فروپاشی روانی میشود.
پس از این اتفاق، مارکِس و سیدنی استعفا میدهند. در ادامه کارمی آشکار میکند که برادر او هیچوقت به او اجازه نداد که در این رستورانت کار کند و همیشه بخاطر این تصمیم از او ناراحت بود. ریچی و کارمی برای اینکه حداقل بتوانند بدهی خود را صاف کنند، قبول میکنند رستورانت برای چندین ساعت رزرو شود که در نتیجه آن ریچی با یکی از مهمانها درگیر میشود و کار به پلیس کشیده میشود.
در نهایت کارمی دوباره به رستورانت باز میگردد و ریچی به او نامهای میدهد که مایکل، برادر او برایش نوشته بود. مایکل در این نامه دستور پخت اسپاگیتی را نوشته با این تفاوت که گفته است از رب گرجه کوچیک استفاده کند. بعد از اینکه کارمی قوطی رب گرجه کوچک را باز میکند، متوجه میشود که در آن بستههای صد دلاری قرار دارد. این پول به قدری است که بتوانند تمام بدهی خود را بدهند و در ادامه کارمی اسم رستورانت را از Beef به Bear تغییر میدهد.
خلاصه داستان فصل دوم سریال خرس
در آغاز فصل دوم، کارمی دوباره با عمو سیسرو ملاقات میکند تا وام 500 هزار دلاری برای تغییر کامل رستورانت بگیرد. سیسرو قبول میکند به شرطی که اگر تا یک سال و نیم دیگر، بدهی او را ندهد، مالک رستورانت خواهد بود. کارمی با قبول کردن این موضوع، با سیدنی شروع میکند به ساخت منوی مخصوص رستورانت جدید. هنگام بازسازی رستورانت، آنها متوجه یک مشکل جدی در ساختمان میشوند که باید سریع حل شود.
از سوی دیگر، سیدنی تصمیم میگیرد ایبرا و تینا، دوتا از آشپزهای دیگر را به برای مدتی به مدرسه آشپزی بفرستد تا مهارتهای بیشتری یاد بگیرند. در همین حال، کارمی با دوست دوران بچگی خود، کلیر (Claire) دوباره ملاقات میکند اما از ترسی که دارد، به او شماره اشتباهی میدهد. در سکانس بعدی کارمی را در یکی از جلسات تراپی میبینیم که میگوید یکی از مشکلات او این است که وقت کافی برای لذت بردن و تفریح کردن را ندارد.
در ادامه کارمی و سیدنی تصمیم میگیرند که به رستورانتهای مختلف سر بزنند و با تست کردن غذای جدید، منوی خود را پیدا کنند. اما کارمی پس از اینکه تماسی از طرف کلیر دریافت میکند، سیدنی را رها میکند و تمام مسئولیت بر دوش سیدنی میافتد. در نهایت، سیدنی از اینکه کارمی بدون مشورت او بعضی از تصامیم را گرفته عصبی میشود که با صحبت کردن آن را حل میکنند.
در حالی که ریچی و دوستش Fak درحال ترمیم رستورانت هستند، کارمی به مارکِس پیشنهاد میکند که مدتی در کوپنهاگن باشد و آنجا زیر نظر لوکا چند دستور پخت کیک جدید را خلق کند. در عین حال، کارمی و کلیر بیشتر باهم صمیمی میشوند و کارمی متوجه میشود که این شخص میتواند همان حس دوست داشته شدنی باشد که دنبالش بوده است.
در اپیزود ششم فصل دوم، فلشبک پنج ساله را شاهد هستیم که بسیاری از مشکلات درونی کارمی را توضیح میدهد. در این اپیزود با مادر و همچنین برادر کارمی بیشتر آشنا میشویم که چطور او در فضای یک خانواده سمی بزرگ شده است. در اپیزود بعدی اما، کارمی تصمیم میگیرد ریچی را به یک رستورانت سطح بالا بفرستد تا تجربه مهمانداری را کسب کند. در این مسیر ریچی از یک آدم بینظم و تبدیل به آدمی با نظم میشود که در ادامه این مهارتهای او به پیشرفت رستورانت کمک میکند.
ده روز مانده به باز کردن رستورانت، کارمی و Fak متوجه میشوند که سیستم آتشنشانی رستورانت مشکل دارد و باید سریع حل شود. پس از تلاشهای فراوان، Fak بالاخره متوجه میشود که مایکل قبلا بهصورت عمد سیستم آتشنشانی رستورانت را خراب کرده بود تا بعدا رستورانت را آتش بزند و پول خسارت را از بیمه دریافت کند. رستورانت در نهایت مجوز فعالیت را دریافت میکند و کارمی بالاخره متوجه میشود که عاشق کلیر است.
در ادامه داستان سریال The Bear، قبل از اینکه رستورانت بهصورت عمومی باز شود، برای جشن گرفتن، همه افراد آشپزخانه دوستان و فامیل خود را دعوت میکنند. این در حالی است که دستگیره یخچال رستورانت به مشکل برخورده و کارمی باید با تعمیرکار تماس بگیرد اما فراموش میکند. در نهایت روز افتتاح رستورانت فرا میرسد و از همان اول مشکلات شروع میشود. در قدم اول متوجه میشوند که رستورانت هیچ چنگالی ندارد و یکی از افراد باید سریع برود و چنگال تهیه کند. در همین حال، کارمی درون یخچال رستورانت زندانی میشود چون فراموش کرده بود که دستگیره را درست کند.
در غیاب کارمی، سیدنی و ریچی بهخوبی رستورانت را مدیریت میکنند و همه چیز به خوبی پیش میرود. اما کارمی که از دست خودش عصبی است شروع میکند به تحقیر کردن خودش. این در حالی است که کلیر پشت در ایستاده و حرفهایی او را گوش میکند. کارمی در حین حرفهای خود میگوید که لیاقت چنین رابطهای را ندارد و این چیزها فقط حواس او را پرت میکند. کلیر با شنیدن این حرفها ناراحت میشود و هنگام رفتن ریچی متوجه این موضوع میشود. در همین زمان است که کارمی پیغام صوتی کلیر را که صبح برایش فرستاده بود پخش میکند که در آن کلیر به کارمی میگوید عاشقش است. فصل دوم دقیقا جایی که رابطه این دو شخصیت تقریبا تمام شده، بهپایان میرسد.