بهترین بازی های نسل هشتم کنسول های خانگی
میخواهیم به معرفی بهترین بازی های نسل هشتم کنسول های خانگی مانند پلی استیشن 4، ایکس باکس وان و نینتندو سوییچ بپردازیم.
نسل هشتم کنسول های خانگی یکی از خاطرهانگیزترین و بهترین نسلهای تاریخ بازی های ویدیویی بود. نسلی که در آن برخی از بهترین بازی های هنر هشتم ساخته و روانه بازار شدند. نسلی که در آن سونی و پلی استیشن به کمک آثار انحصاری خود توانستند برخی از زیباترین لحظات زندگی هر گیمری را خلق و رقیب دیرینه خود را شکست دهند. نسلی که مایکروسافت و ایکس باکس آن را با اتخاذ برخی تصمیمهای اشتباه بسیار بد شروع کردند؛ اما در ادامه توانستند با راهاندازی سرویسی به نام گیم پس زمینه را برای موفقیت خود فراهم و تا حد زیادی آینده ویدیوگیم را دستخوش تغییر کنند.
نسلی که در آن نینتندو اهدافی کاملاً متفاوت را نسبت به دو کمپانی دیگر پیش گرفت و با عرضهی کنسول سوییچ و بازی های انحصاری و با کیفیت برای آن، بار دیگر به دوران اوج خود بازگشت و ثابت کرد که بهتر از همه معنای واقعی ویدیوگیم و خواستهی گیمرها را میداند. با تکشات و ادامهی این مقاله همراه باشید تا برخی از بهترین بازی های نسل هشتم را بدون ترتیبی خاص به شما معرفی و قدری نیز با آنها خاطرهبازی کنیم.
لیست بهترین بازی های پلی استیشن 4 و ایکس باکس وان
بازی Horizon Zero Dawn
«هورایزن زیرو داون» یکی از جسورانهترین و جاهطلبانهترین بازی هایی بود که در نسل قبل روانه کنسول پلیاستیشن 4 شد. بازی هورایزن از آن دست محصولاتی است که کمتر شرکتی حاضر میشود ریسک آن را به جان بخرد، به سازندگان آن اعتماد کند و بر روی آن سرمایهگذاری زیادی انجام دهد؛ اما سونی با اعتماد به استودیو گوریلا گیمز، توانست یکی از متفاوتترین و بکرترین بازی های نسل هشتم را به نام خود ثبت کند. از داستان شروع کنیم؛ بازی «هورایزن زیرو داون» در جهانی دور و آخرالزمانی اتفاق میافتد؛ تمدن بشری سالهاست که نابود شده و تمام دستاوردهای انسان خوراک طبیعت گشته است.
در چنین جهانی که دایناسورهایی ربات مانند بر آن حکمرانی و انسانها بهصورت قبیلهای زندگی میکنند، دختری به نام ایلوی به دنبال پیدا کردن هویت خود است و در این مسیر دیوایسی را پیدا میکند که اطلاعات زیادی از گذشته انسانها به او میدهد و تواناییهای زیادی به او میبخشد. حال و پس از گذشت چندسال از این اتفاق و زمانی که او دیگر بزرگشده، ایلوی تصمیم میگیرد به دنبال پاسخ سؤالهای خود برود و معنایی برای زندگی خود بیابد. «هورایزن زیرو داون» از داستانی غنی و چندلایه بهره میبرد و روایتی جذاب و نفسگیر دارد. در رأس این قصه نیز ایلوی قرار دارد که بهقدری شخصیتپردازی و صداپیشگی خوبی دارد که بهسرعت در فهرست کاراکترهای ویدیوگیمی موردعلاقه شما قرار خواهد گرفت.
گوریلا نیز به تعادلی بینظیر در خلق جهانی آیندهنگرانه و درعینحال باستانی دست پیدا میکند. یکی از مواردی که از همان ابتدا مخاطبان را ماتومبهوت خود میکند؛ گرافیک خارقالعاده و زیبایی بیاندازه جهان بازی است. محیطها، چهرهها و مکانها در بازی بهقدری با وسواس طراحی شدهاند و گوریلا گیمز به حدی از قدرت کنسول PS4 به نفع این ماجرا استفاده کرده است که چارهای جز تحسین سازندگان آن نخواهید داشت.
گیمپلی بازی هورایزن نیز بسیار سرگرمکننده و اعتیادآور کار شده و از لحظه لحظهٔ آن لذت خواهید برد؛ حالا چه بخواهد مبارزه با دشمنان و روباتهای بازی باشد، چه پلتفرمینگ و چه حتی قدم زدن در جهان آن. در بازی «هورایزن زیرو داون» شما سلاحهای مختلفی در اختیار ندارید و میتوان گفت که تنها اسلحه شما در بازی، تیروکمان ایلوی است. اما همین تیروکمان آنقدر مادها و حالتهای متنوع دارد و آنقدر برای آن آپگریدهای مختلفی در نظر گرفته شده تا شما را از هر نوع سلاح دیگری بینیاز کند. طراحی UI و رابط کاربری بازی نیز بسیار جذاب و البته روان است و همین مورد به بهبود تجربه شما از بازی کمک شایانی کرده است. در آخر تنها چیزی که میتوان گفت این است که بازی «هورایزن زیرو داون» اثری است که بههیچوجه نباید خود را از تجربه آن محروم کنید.
بازی Titanfall 2
شوتر اول شخص و آیندهنگرانه استودیو ریسپاون یکی از بهترین و سرحالترین بازی های این سبک در نسل هشتم است. امروزه داستانگویی در بازی های شوتر اغلب جدی گرفته نمیشود و اکثر استودیوها به دنبال ارائهٔ تجربه آنلاین لذتبخش هستند تا تعریف داستانی جذاب. بازی تایتانفال 2 اما علاوه بر بخش آنلاین جذاب و مفرح، از کمپین داستانی غنی و درگیرکنندهای نیز بهره میبرد. بازی تایتانفال 2 داستانی جذاب را روایت میکند؛ داستان اتحاد تایتانها و انسانها برای نجات یکدیگر. همانطور که گفتیم بازی از یک حالت آنلاین غنی نیز بهره میبرد که محتواها و حالتهای متنوع آن باعث شده که تا ساعتها شما را به خود مشغول کند. همه اینها اما در صورتی جواب میدهند که بازی از گیمپلی خوبی برخوردار باشد و باید گفت که استودیو ریسپاون در ارائه یک گیمپلی سریع و روان و لذتبخش حسابی گل کاشته است. اگر به دنبال یک بازی شوتر اول شخص با گرافیک فوقالعاده و گیمپلی عالی هستید، بازی تایتانفال 2 را از دست ندهید.
بازی Until Dawn
Until Dawn اثر استودیو سوپرمسیو گیمز یک بازی در سبک تعاملی/ترس و بقا است که در اوایل نسل گذشته برای PS4 منتشر شد. اگر بازی های دیوید کیج را تجربه کرده باشید با این سبک آشنایی کامل دارید؛ سبکی که در آن انتخابهای گیمر میتواند مسیر بازی را به کل تغییر دهد و پایانی متفاوت را برای او رقم بزند. بازی Until Dawn که از قضا از بازیگران معروفی همچون رامی مالک و هیدن پنتیر بهره میبرد، در مورد گروهی از دوستان است که به کلبهای در کوهستانهای برفی میروند، اما حادثهای ناگوار رخ میدهد و دو تن از اعضای گروه جان خود را از دست میدهند.
یکسال بعد همهٔ این دوستان و به درخواست برادر فرد کشته شده، دوباره کنار یکدیگر جمع میشوند و به همان مکان قبلی میروند تا بلکه بتوانند از ترومایشان عبور کنند. اما همهچیز آنطور که میخواهند پیش نمیرود و این شروع ماجراها و اتفاقات ترسناک بازی است. Until Dawn داستانی به سبک بیموویهای ترسناک/اسلشر تعریف میکند و روایت خوب سازندگان از این قصه، نشاندهنده تسلط آنها به قواعد این ژانر و شناخت کلیشههایش است. گیمپلی بازی نیز علاوه بر تصمیمگیریهای گیمر که در قالب سیستم اثر پروانهای بهصورت پیچیده و پرجزئیاتی طراحی شده، شامل گشتوگذار در محیط، دکمهزنی و تعامل با دیگر کاراکترها میشود. بازی Until Dawn یک اثر سرگرمکننده است که با داستان خوب، فضاسازی مثالزدنی و گیمپلی درگیرکننده میتواند شما را تا سپیدهدم بیدار نگه دارد.
بازی Uncharted: The Lost Legacy
بازی «آنچارتد: لاست لگسی» یک اسپینآف از مجموعه آنچارتد است که دقیقاً یک سال پس از عرضه بازی «آنچارتد 4» روانه بازار شد. سابقه خوب استودیو ناتیداگ در ساخت محتوای الحاقی «Left Behind» برای بازی لست آف آس، انتظار طرفداران از این بازی را بهشدت بالا برده بود؛ اما تیم دوم ناتیداگ نهتنها موفق به راضی کردن گیمرها شد، بلکه چگونگی بسط جهان بازی و استفاده از پتانسیلهای یک مجموعه را به دیگر استودیوها آموزش داد. در بازی «آنچارتد: لاست لگسی» ما در نقش کلوئی قرار میگیریم و خبری از نیتن دریک نیست؛ اما کلوئی نیز با داشتن همان شوخطبعی، جاهطلبی و باهوش بودن نیتن دریک، نهتنها کاری میکند که خلاء او در بازی احساس نشود، بلکه شما را به این فکر فرو میبرد که چرا تا به حال با این شخصیت فوقالعاده آشنا نشده بودیم و فرصتی برای شناخت او نداشتیم.
بازی «آنچارتد: لاست لگسی» داستان عجیب و تازهای ندارد و دوباره با کاراکترهایی طرف هستیم که در جستجو برای یک گنج باستانی به نقاط مختلف جهان میروند و در این مسیر با مزدورها و کسانی که میخواهند سد راهشان شوند مبارزه میکنند. اما این حرف به معنی خستهکننده یا کلیشهای بودن داستان «آنچارتد: لاست لگسی» نیست و بازی با روایت یک قصه آشنا، فرصت پرورش شخصیتها و جاگیری آنها در قلب مخاطبان را فراهم میکند. گیمپلی بازی همان چیزی است که در بازی «آنچارتد 4» دیده بودیم و خبری از مکانیک جدیدی هم نیست.
اما با این وجود بازی اصلاً به ورطه تکرار نمیافتد و تمام سکانسهای اکشن و ستپیسهای آن بهقدری خوب ساخته و چیده شدهاند و آنچنان از ریتم خوبی بهره میبرند که گیمر را بهشدت درگیر خود میکنند. در مجموع اگر از طرفداران بازی آنچارتد هستید و بهدنبال یک تجربه ماجراجویی هستید که در آن قصه خوب بشنوید، از شوخیهای کاراکترهایش رودهبر شوید و با سکانسهای اکشنش آدرنالین ترشح کنید، تجربه «آنچارتد: لاست لگسی» را به هیچوجه از دست ندهید.
بازی Ratchet & Clank
بازی «رچت اند کلنک» بازسازی عنوانی با همین نام است که در سال 2002 عرضه شده بود؛ یک بازی پلتفرمر سهبعدی با المانهای اکشن و محیطهای متنوع. استودیو اینسامنیاک گیمز با ریمیک کردن آن بازی فوقالعاده این امکان را برای گیمرها فراهم کرده است که جادوی این استودیو را تجربه کنند و از خلاقیت بیانتهای بازی به وجد بیایند. بازی «رچت اند کلنک» سرشار از حس خوب است و هدفی جز سرگرم کردن شما ندارد؛ هدفی که در آن موفق است و وقتی شروع به تجربه بازی میکنید، نمیتوانید دست از آن بکشید.
بازی داستان جالب و بامزهای را تعریف میکند و این قصه در خلال کاتسینهایی که به شکل انیمیشن طراحی شدهاند روایت میشود؛ داستان آشنایی یک مکانیک با روباتی به نام کلنک و اتحاد آنها برای نابود کردن شخصیتهای شرور دنیای بازی. «رچت اند کلنک» گیمپلی سریع، خوش ریتم و نفسگیری دارد و آنقدر تنوع مراحل آن بالاست که امکان ندارد بازی برای شما تکراری یا خستهکننده شود. اینسامنیک گیمز محصول خود را به بهترین شکل ممکن بازسازی کرده است و گرافیک بازی چشمنواز و در برخی مواقع خیرهکننده است. دستاوردهای فنی و ترکیب آن با گرافیک هنری عالی، چنان معجونی دلپذیری از بازی ساخته است که طعم تجربه آن را محال است فراموش کنید.
بازی Days Gone
بازی Days Gone از آن دست بازی هایی است که طرفداران و مخالفان سرسختی دارد و همانطور که برای عدهای بهشدت سرگرمکننده است، عدهای دیگر را خسته میکند و همانطور که برای برخی گیمرها از بهترین تجربههای آنها میان آثار انحصاری پلیاستیشن محسوب میشود، برای برخی دیگر جذابیتی ندارد و بازی را نیمهکاره رها کردهاند. واقعیت اما این است که Days Gone در عین داشتن نقاط قوت فراوان و لحظههای زیبا متعدد، از مشکلات و ایرادهای بسیار زیادی رنج میبرد که جلوی آن را از تبدیل شدن به اثری کامل و بینقص را گرفته است.
Days Gone داستان یک خلافکار و موتورسوار قدیمی را در دنیای آخرالزمانی تعریف میکند که در اوایل وقوع این فاجعه همسر خود را از دست داده و الان تنها برای بقا تلاش میکند. داستان بازی در خلال کاتسینها و فلشبکهایی تعریف میشود که حکم هسته احساسی بازی و عمق دادن به شخصیت دیکن را دارد. البته که این روایت نیز بههیچوجه بیایراد نیست و در برخی مواقع کلیشهای و در برخی فصلها بسیار کند میشود. درنهایت اما میتوان به داستانی که بند استودیو برای ما تعریف میکند نمره قبولی داد. گیمپلی بازی Days Gone بر اساس چارچوبهای یک اثر بقا محور استاندارد در جهانی عظیم ساخته شده است و مکانیکهای آن با همچنین هدفی طراحی شدهاند. در بازی Days Gone شما موتوری در اختیار دارید که تنها وسیلهای برای جابهجایی بین نقاط مختلف نقشه نیست و حکم یک دوست و همراه را در جریان بازی برای شما ایفا میکند.
در بازی باید با موتور خود به نقاط مختلف جهان بازی سفر کنید؛ اما باید حواستان به تمام شدن بنزین و خرابی موتور باشد و احتمال حمله دستهای بزرگ از زامبیها (که در بازی Freaker نامیده میشوند) را به جان بخرید. در بازی همچنین کمپهای مختلفی وجود دارند که میتوانید از آنها مأموریت بگیرید و در ازای آن پاداشهای ارزشمندی را دریافت کنید. بازی لول دیزاین واقعاً بدی ندارد؛ اما برخی از آنها بهقدری در طول بازی تکرار میشوند و برخی دیگر بهقدری ابتدایی طراحی شدهاند که پس از مدت نسبتاً کوتاهی به ورطه تکرار میافتند.
به زبان دیگر Days Gone یک بازی نهایتاً 20 ساعته است که به اندازه 50 ساعت کش آمده است. مشکلات فنی و باگهای فراوان نیز از ایراداتی بود که بازی در زمان عرضه زیر هجمههای آن نمرات بسیار پایینتر از حد انتظاری دریافت کرد؛ هرچند که این مشکلات فنی حالا و با عرضه آپدیتهای مختلف برطرف شدهاند. با وجود تمام این تفسیرها اما Days Gone عنوانی کنجکاویبرانگیز است که نباید تجربه آن را از دست بدهید و لذت گشتوگذار با دیکن و موتورش در جهانی ناامن و بیرحم را از دست بدهید.
بازی Dishonored 2
استودیو آرکین که امروزه با ساخت بازی Deathloop حسابی روی زبانها افتاده، خالق یکی از بهترین آثار مخفیکاری نسل هشتم است. قسمت اول بازی دیسآنرد یک بازی مخفیکاری عالی بود که هرچند از مشکلاتی رنج میبرد، اما در ارائه یک بازی سرگرمکننده به مخاطب عملکردی عالی داشت. استودیو آریکن اما در قسمت دوم این مجموعه نهتنها نقاط ضعف بازی اول را بهطور کامل رفع کرد، بلکه با ارتقا گیمپلی و داستان بازی و همینطور اضافه کردن مکانیکهای جدید، یکی از بهترین بازی های نسل هشتم را روانه بازار کرد.
بازی دیسآنرد 2 طراحی مراحل عالی دارد و دست گیمر را برای پیشبردن مأموریتها به روش اختصاصی خود باز گذاشته است. گیمر در این بازی آزادی عمل زیادی برای چگونگی شکست دشمنان دارد و بازی حسابی روی خلاقیت او حساب باز میکند. دیسآنرد 2 از کارگردانی بصری خیرهکنندهای بهره میبرد و آرت استایل بازی نیز به بهترین شکل پیاده شده است. در مجموع دیسآنرد یک بازی مخفیکاری بهشدت خوشساخت است که در طول مدت تجربهاش شما را حسابی سرگرم خود خواهد کرد.
بازی Animal Crossing: New Horizons
یکی از اعتیادآورترین و در عین حال بهترین بازی های نینتندو سوییچ، انیمال کراسینگ نام دارد. عنوانی در ژانر ماجراجویی و شبیهساز که از مکانیزم زمان واقعی بهره میبرد و از آن بهخوبی برای خلق مکانیکهای گیمپلی خود و نگهداشتن گیمرها به تجربه خود استفاده میکند. بدین شکل که اگر روز به سراغ بازی بروید، در بازی هم روز خواهد بود و اگر شب بازی را اجرا کنید، آسمان آن تاریک خواهد بود و برخی شخصیتهای آن نیز به خواب رفتهاند. نینتندو با این کار چالشهایی روزانه را برای گیمر ایجاد میکند و او را نیز حسابی به بازی خود معتاد میکند. انیمال کراسینگ در کنار داستان بامزه و شخصیتهای مهربان و پرداخت شده، گیمپلیای بسیار غنیای دارد که تجربه آن رو حسابی ارزشمند و برای دارندگان کنسول نینتندو سوییچ ضروری کرده است.
بازی Shadow Tactics
بازی Shadow Tactics یک اثر استراتژی مخفیکاری است که توسط استودیو کوچک مستقل و البته توانمند Mimimi ساخته شده است. بازی های این سبک در گذشته و به لطف عناوین کماندوز و سری دسپرادوز (که نسخه سوم این بازی توسط همین استودیو ساخته شده است) محبوبیت فراوانی در نزد گیمرها داشتند و افراد زیادی بر روی کامپیوترهای خود آنها را تجربه میکردند. اما رفته رفته این ژانر به فراموشی سپرده شد تا اینکه در سال 2016 Mimimi بازی Shadow Tactics را عرضه کرد و جان تازهای به کالبد بیجان این ژانر بخشید.
وقایع این بازی در جریان دوره Edo ژاپن اتفاق میافتد و داستان چند شخصیت را دنبال میکند که با رهبری هایاتو به دنبال پایان دادن به امپراتوری بیرحم پادشاه وقت هستند. بازی Shadow Tactics به قدری عالی این سبک قدیمی را مدرن کرده و از المانهای جذاب در آن استفاده کرده است که تا ساعتها مشغول تجربه آن خواهید شد و اصلاً گذر زمان را احساس نخواهید کرد. همچنین این بازی برای کنسول های خانگی نیز پورت شده و آنقدر خوب پیادهسازی شده است که اصلاً خلاٌ موس و کیبورد را احساس نخواهید کرد. در مجموع اگر دوست دارید یک بازی متفاوت با حالوهوای تاریخی را تجربه کنید و با ژانر استراتژی مخفیکاری آشنا شوید، Shdaow Tactics اثری است که ما آن را به شما پیشنهاد میدهیم.
بازی Detroit: Become Human
بازی Detroit یکی از جاهطلبانهترین بازی های نسل هشتم است که دیوید کیج بهعنوان کارگردان بازی آن را بلندپروازانهترین اثر خلق شده توسط وی میداند. اگر بازی های قبلی استودیو کوانتیک دریم را تجربه کرده باشید، کموبیش میدانید که در Detroit با چه نوع گیمپلیای سروکار خواهید داشت. بازی Detroit یک عنوان اکشن – ماجراجویی سومشخص است که قصهاش بر اساس انتخابهای شما پیش میرود و تعامل شما با اثر را وارد مرحله عمیقتری میکند. راستش را بخواهید، انتخابهای که در جریان بازی میتوانید بگیرید و پایانهایی که در ادامهٔ آنها در جلوی شما قرار میگیرند، آنقدر زیاد و متنوع هستند که از حجم زیاد و پیچیده بودن آنها سردرد خواهید گرفت!
بازی Detroit تکیه زیادی بر داستان میزند و حتی بهنوعی گیمپلی در خدمت روایت هرچه بهتر آن است. داستان بازی Detroit در آینده اتفاق میافتد؛ زمانی که روباتها و اندرویدها آنقدر همهگیر شدند که تقریباً هر انسانی مانند گوشیهای هوشمند یکی از آنها را دارا است. همین مورد باعث مشکلات بسیاری همچون بیکاری، افسردگی و شکاف طبقاتی شده و نفرت زیادی از اندرویدها را درون انسانها برانگیخته است. داستان بازی حولوحوش سه کاراکتر میگذرد و از روایتهای موازیای بهره میبرد که در برخی جاها همچون فصلهای پایانی بازی، به یکدیگر مربوط میشوند. کارا یک اندروید نظافتچی است و بهعنوان پرستار دختری یتیم انتخاب میشود؛ کانر دستیار یک کارآگاه بداخلاق است که بهدنبال دلیل خودآگاهی اندرویدها میگردد و درنهایت مارکوس یک روبات مستخدم است که در طی فعلوانفعالاتی، به رهبر اندرویدهای شورشی تبدیل میشود. داستان بازی Detroit دست روی مسائل فلسفی و جامعهشناسانه عمیقی میگذارد، از روایت خوبی بهره میبرد و قطعاً شما را درگیر خود خواهد کرد.
هرچند که این داستان در عین خوب بودن نقاط ضعف فراوانی نیز دارد، در خیلی بخشها لنگ میزند و از پرداخت تماتیک و ظریفی بهره نمیبرد. گیمپلی بازی به گشتوگذار در محیط، بررسی صحنههای مختلف و دکمهزنیهایی که با کاتسینها تلفیق شدهاند خلاصه شده است. انتخابها و تصمیمهای گیمر در بازی نیز مهمترین المان گیمپلی بازی را شکل میدهند و هویت این سبک را تشکیل دادهاند. بازی Detroit از گرافیک فنی فوقالعاده چشمنواز و موسیقی گوشنوازی بهره میبرد و از لحاظ طراح هنری نیز در سطح بسیار خوبی قرار دارد. درمجموع بازی Detroit با تمام نقصها و کاستیهایش عنوانی است که تجربه آن بهشدت توصیه میشود و میتواند تا مدتها هم سرگرمتان کند و هم شما را به فکر فرو ببرد.
بازی Doom Eternal
سال 2016 بود که استودیو اید سافتور تصمیم گرفت تا با ریبوت مجموعه دوباره Doom را احیا کند. نتیجه شگفتآور بود و بازی علاوهبر راضی کردن طرفداران قدیمی این فرنچایز، گیمرهای جدید را نیز به خود جذب کرد. چهار سال بعد دنباله بازی Doom با پسوند Eternal عرضه شد و بازی از هر نظر نسخه آپگرید شده قسمت قبلی بود. Doom Eternal یک شوتر ناب و هیجانانگیز است که در تمام لحظات تجربه آن آدرنالین ترشح خواهید کرد و لحظهای از بازی جدا نخواهید شد. داستان هیچوقت در سری دووم اولویت نبوده و در اینجا نیست نباید منتظر داستانی غنی و پیچیده باشید.
در عوض اما گیمپلی بازی و طراحی مراحل آن به قدری عالی کار شده که دوست دارید بارها و بارها مراحل آن را تجربه کنید و هربار با یک استراتژی متفاوت به سراغ آن بروید. بازی دووم برخلاف آثار معروف این ژانر یک شوتر ران و اند گان است و اید سافتور توانست این سبک را با مدرنسازی دوباره به یک ژانر محبوب و پرطرفدار تبدیل کند. بازی Doom Eternal آنقدر شوتر جذاب و سریعی است که قطعاً نباید تجربه آن را به عنوان یکی از بهترین بازی های گذشته از دست بدهید.
بازی Microsoft Flight Simulator
بازی Microsoft Flight Simulator یک اثر شبیهساز است که جزئیات خیرهکننده آن هوش از سر شما خواهد برد. بازی همانطور که از آن نام آن پیداست، یک شبیهساز پرواز است که با طی کردن مراحل آموزشی آن، میتوانید درس خلبانی یاد بگیرید و در بازی حرفهای شوید. بازی Microsoft Flight Simulator امکان سفر به تمامی نقاط جهان را به شما میدهد و میتوانید در آسمان شهرهای مختلفی از پاریس گرفته تا نیویورک پرواز کنید. در بازی علاوه بر وجود هزارانهزار فرودگاه مختلف، هواپیماهای متنوعی نیز طراحی شدهاند و تجربه پرواز با هرکدام از آنها کاملاً متفاوت و مبنی بر ویژگیهای واقعی آن هواپیما است. بازی Microsoft Flight Simulator همچنین یکی از برترین گرافیکها را در میان تمام بازی های جهان دارد و قدرت کنسول های نسل جدید ایکسباکس را به رخ میکشد.
بازی Nioh
بازی Nioh از جمله عناوینی است که با الهامگیری درست از بازی های دیگر، توانسته تجربهای سرگرمکننده و دوستداشتنی را برای مخاطبان خود رقم بزند. استودیو تیم نینجا بهعنوان خالق اثر، سختیهای زیادی را برای ساخت بازی متحمل شد تا اینکه بالاخره و پس از گذشت یازده سال از زمان معرفی بازی، به بازار عرضه شد. البته تیم نینجا توانست مزد زحمات خود را بگیرد و با استقبال خوبی از جانب منتقدان و گیمرها روبهرو شود. اولین موردی که به هنگام تجربه بازی Nioh توجه شما را جالب خواهد کرد، تشابهات بسیار زیاد بازی به آثار میازاکی همچون دارک سولز و بلادبورن است.
اما هرچه در بازی جلوتر بروید، هویت مستقل آن نیز بیشتر هویدا میشود و Nioh راه خود را از منابع الهامش جدا میکند. بازی از داستانی چفتوبستدار بهره میبرد و سازندگان وقت زیادی بر روی این جنبه از بازی خود داشتهاند. قصه با پیشدرآمدی مفصل شروع میشود تا وقایع ادامه بازی را به خوبی پیریزی کند. ملکه الیزابت اول در جریان جنگ بریتانیا با اسپانیا، از سنگی جادویی استفاده میکند تا به لطف قدرت آن دشمنان خود را شکت دهد. اما قدرت این سنگ آنطور که ملکه میخواهد بهصورت یک راز باقی نمیماند و شخصی به نام ادوارد کلی با یافتن این سنگ، آن را به ژاپن میآورد و شما در نقش ویلیام آدامز، مجبور میشوید تا قدرت سایر این سنگها را کسب و برای ارباب خود بیاورید.
فضاسازی عالی تیم نینجا و بردن قصه به ژاپن باستان و بهرهبرداری درست از این دوره تاریخی، از نقاط قوت اصلی داستان بازی Nioh هستند. گیمپلی بازی از 20 مرحله تشکیل شده که ساختاری خطی دارند و در این بین مأموریتهای فرعی نیز قرار گرفتهاند. در ابتدا بازی شما سبک مبارزاتی خود را انتخاب میکنید و روح نگهبان (همان نیروی کمکی) مدنظرتان را برمیگزینید. حال وارد بازی میشوید با انجام مبارزات پولی دریافت میکنید که در کنار ارتقا دادن سلاحهای خود، میتوانید بهلطف درخت مهارت پرجزئیات بازی، تواناییهای ویلیام را افزایش دهید. بازی تنوع مراحل بسیار خوبی دارد و باسفایتهای آن به شکلی عالی طراحی و در درون بازی قرار گرفتهاند. همین مورد ارزش تکرار بازی را افزایش داده و دوست دارید پس از پایان آن، باز هم به سراغ تجربهاش بروید و در ژاپن باستان و برای آزادسازی روح خود، با شیاطین مختلف وارد جنگ شوید. دنباله بازی Nioh نیز در سال 2020 عرضه شد و توانست مسیر موفقیتآمیز قسمت اول را ادامه دهد.
بازی Nier: Automata
استودیو پلاتینیوم گیمز یکی از استودیوهای موردعلاقه گیمرها است. استودیویی که به واسطه خلق مجموعه محبوب بایونتا و همینطور به دلیل حضور کامیا، خالق آثاری همچون Devil May Cry و اوکامی بهعنوان یکی از استودیوهای متفاوت و قدرتمند صنعت گیم محسوب میشود. حال این استودیو در سال 2017 دنباله بازی Nier را عرضه کرد و از هر نظر آن را چند پله به جلو برد. بازی Nier: Automata یک بازی اکشن، نقشآفرینی بهشدت جذاب است که میتواند مخاطبان غربی را نیز به خود جذب و گیمرها را ساعتها در دنیای غنی خود مشغول به گشتوگذار کند.
بازی قصه جذابی را روایت میکند؛ قصهٔ چند اندروید و روبات که در جهانی آخرالزمانی به دنبال پیشبرد اهداف خود هستند. داستان بازی بسیار عمیق و چندلایه نوشته شده و در آن به مفاهیمی همچون ادبیات، فلسفه و اسطورهشناسی برخورد میکنیم. یکی از ویژگیهای منحصربهفرد بازی Nier: Automata چند سبکی بودن آن است؛ بدین صورت که در آن به ژانرهای دیگری همچون پلتفرمر، ساید اسکرولر و هک اند اسلش گذر میزنیم و همین موضوع و پیادهسازی خوب آن موجب شده که بازی تنوع خیلی خوبی در گیمپلی داشته باشد و به هیچ عنوان خستهکننده نشود.
بازی Sea of Thieves
بازی Sea of Thieves اثری بود که در زمان عرضه به دلیل مشکلات فنی متعدد و نواقص دیگر، نه توانست نظر منتقدان را جلب کند و نه گیمرها را متقاعد به خریدش کند. اما با گذر زمان و عرضه آپدیتهای مختلف و همینطور پشتیبانی همهجانبه استودیو رر، Sea of Thieves به یکی از بهترین و مفرحترین بازیهای ایکسباکس تبدیل شد و گیمرها ساعتهای زیادی را به تجربه آن اختصاص میدهند. در این بازی نقشآفرینی شما میتوانید کاراکتر خود را بسازید، آن را شخصیسازی کنید و سپس با دوستان خود، به ماجراجویی در دریاهای آزاد بپردازید و به دنبال گنج بروید. بازی Sea of Thieves یک بازی آنلاین سرگرمکننده است که هر دارنده ایکسباکس یا کامپیوتر باید آن را تجربه کند.
بازی Metal Gear Solid V
متالگیر یکی از مهمترین نامها در تاریخ بازی های ویدئویی است. مجموعهای که هربار مرزهای تکنولوژی زمان خود را به جلو برد، خلاقیت را به ورطه جدیدی رساند و با داستانگویی درهمتنیدهاش قصههایی شگفتانگیز را برای گیمرها روایت کرد. حال در آخرین عنوان این مجموعه که توسط هیدئو کوجیما، خالق اثر، ساخته شده است بازی بازهم نوآوریهایی جدید به همراه دارد و بار دیگر گیمرها و طرفداران این مجموعه قدیمی را راضی میکند. بازی در این قسمت دست به کار جدیدی میزند و از یک عنوان خطی به اثری جهانباز تبدیل میشود؛ اثری که به گیمر آزادیعمل کامل میدهد و دست او را برای پیشبرد مراحل به روش دلخواهش باز میگذارد.
البته این بازی پروسه ساخت تلخی دارد و دعوای کوجیما و کونامی منجر به اخراج او گشت و قسمت پایانی بازی تکمیل نشده باقی ماند و درنتیجه، کوجیما نتوانست داستان بازی را آنطور که میخواهد به سرانجام برساند. این حرف اما به معنای ناقص بودن بازی نیست و متالگیر 5 آنقدر با محتواهای گوناگون و مأموریتهای متنوع پر شده است که بههیچعنوان همچین حسی نخواهید داشت. اگر میخواهید یک بازی مخفیکاری عالی با قصهای شنیدنی، گیمپلیای خلاقانه و کارگردانی معرکه را بازی کنید تجربه آخرین عنوان متالگیر را از دست ندهید.
بازی Luigi’s Mansion 3
لوییجی برادر قدبلند ماریو است که همیشه زیر سایه او قرار داشته و نتوانسته پتانسیلهای خودش را نشان بدهد و ثابت کند که بدون حضور ماریو نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد. این شخصیت اما به لطف سری بازی های Luigi’s Mansion به آن چیزی که سزاوارش بود رسید و عده زیادی را نیز عاشق خود کرد؛ بهگونهای که حتی برخی طرفداران سرسخت نینتندو نیز او را بیشتر از نماد این کمپانی یعنی ماریو دوست دارند. حال در جدیدترین نسخه از این مجموعه، لوییجی و دوستاش در یک هتل مرموز گیر افتادند و این وظیفه لوییجی است که با جاروبرقی اسرارآمیز و مشهور خود، مکان را از روحهای سرگردون پاک کند و راه فراری برای خود و دوستاتش بیابد. بدون شک Luigi’s Mansion 3 یکی از بهترین بازی های انحصاری کنسول نینتندو سوییچ و همینطور یکی از آثار برتر نسل هشتم کنسول های خانگی است.
بازی Persona 5
بازی های نقشآفرینی ژاپنی یا به اصطلاح JRPG همانطور که از نامشان پیداست، مخاطبهای خاصی را هدف قرار میدهند. اما برخی بازی های این سبک هستند که آنقدر در اجرای تکتک اجزای سازنده خود بینقص عمل میکنند و مرزهای ژانر خود را به جلو میبرند که گیمرها با هر نوع سلیقهای را به خود جذب میکنند و تجربه آنها برای همه ضروری میشود. Persona 5 از جمله این بازیها است که سبک خود را که سالها بود طرفداران خود را از دست داده بود و در یک مسیر ثابت و بدون خلاقیت گام برمیداشت را متحول کرد.
بازی Persona 5 داستان جالبی را تعریف میکند و از روایت خوبی بهره میبرد. داستان در مورد گروهی از دوستان دبیرستانی است که بهطور اتفاقی متوجه داشتن توانایی خاصی میشوند. این توانایی خاص پرسونا نام دارد و این قدرت به آنها اجازه میدهد تا ذات واقعی افراد را آشکار کنند و از نقابی که زدهاند پرده بردارند. این گروه از دوستان که نام خود را Phantom Thieves of Hearts گذاشتهاند، در طول بازی به دنبال شکار چنین افرادی میروند تا با سیاهی درون این افراد مبارزه و درنهایت پرسونای آنها را آزاد کنند.
یکی از ویژگیهای مثبت داستان بازی این است که کوچکترین تصمیمات شما در طول روند بازی بر ادامهٔ مسیر قصه تأثیر قابلتوجهی میگذارد و انتخابها صرفاً ظاهری نیستند. از نظر گیمپلی نیز بازی در چارچوبهای سبک JRPG عالی عمل میکند و مبارزات نوبتی در آن لذتبخش هستند و بهخوبی در بازی تعبیه شدهاند. در کنار تمام این موارد Persona 5 از طراحی هنری بینظیری بهره میبرد و موسیقیهای گوشنواز آن در بهترین جاهای ممکن مورداستفاده قرار میگیرند. نسخه رویال بازی که محتویات بیشتری را به بازی اضافه میکرد سه سال پس از نسخه اصلی عرضه شد و بار دیگر کاربلدی استودیو اتلوس و تسلط آنها به این ژانر را به همگان یادآوری کرد.
بازی The Last Guardian
«آخرین نگهبان» اثری بود که بعد از سالها انتظار بالاخره به دست گیمرها رسید و نشان داد که ارزش این همه صبر را داشته است. بازی های فومیتو اوئدا و تیم ICO بیشتر از اینکه محصولی سرگرمکننده باشند، به مانند یک اثر هنری میمانند. بازی هایی که باید با صبر و حوصله به سمت آنها بروید و در چنین شرایطی است که بازیها ارزش خود را نمایان و شما را در دنیایشان غرق میکنند. داستان بازی «آخرین نگهبان» به مانند دیگر بازی های اوئدا مرموز، خلوت و البته زیبا است.
داستان پسری که ناگهان در غاری از خواب بیدار میشود، طرحهای کشیده شده بر روی بدن خود را میبیند و سپس با موجودی عظیمالجثه روبهرو میشود. موجودی که پسرک او را «تریکو» صدا میزند و پس از درمان زخمهایش، رابطهای عمیق بینشان شکل میگیرد. ما در طول بازی به تریکو نیاز داریم و گذشتن از اکثر معماها و چالشهای بازی بدون او غیرممکن است و گیمپلی بازی نیز بر این اساس ساخته شده است. البته تریکو موجودی نیست که همیشه به حرف ما گوش دهد و به ما در پیشروی در بازی کمک کند؛ تریکو گاهیاوقات لوس میشود، لج میکند و یا ما را نادیده میگیرد؛ درست مثل یک حیوان خانگی.
موردی که شاید برای گیمر بسیار اذیتکننده بهنظر برسد؛ اما جادوی بازی در همینجا اتفاق میافتد و میزان صبر بازیکن در این نقطه سنجیده میشود. اگر بتوانید این مورد را تحمل کنید بازی با داستان عالی و دنیایی که خلق میکند پاداشی به شما خواهد داد که ارزشش هیچوقت کم نمیشود. بازی گرافیک بصری خارقالعادهای دارد و امضای تیم ICO در لحظه لحظهٔ بازی دیده میشود. موسیقی و کارگردانی بازی نیز در بالاترین سطح ممکن قرار دارند. «آخرین نگهبان» در میان بازیها و اکشنهای تکراری و شلوغ، به مانند یک الماس در انبوه سنگها میماند. «آخرین نگهبان» با خودش آرامش میاورد و به جای حرف زدن شما را به سکوت دعوت میکند. «آخرین نگهبان» آنچنان بازی منحصربهفرد و اثر هنری فوقالعادهای است که بههیچوجه نباید خودتان را از تجربه آن محروم کنید.
بازی Dead Cells
ژانر مترویدونیا که با الهام از سری بازی های متروید و کسلوانیا خلق شده است، یکی از سبکهای پرطرفدار و البته چالشی در دنیای بازی های ویدیویی است. در سال 2018 اثری به نام Dead Cells در این ژانر ساخته شد که توانست عاشقان این سبک را به ماجراجویی عظیمی ببرد و گیمرهایی که با این ژانر آشنایی نداشتند را نیز به طرفداران جدید این ژانر تبدیل کند. بازی Dead Cells اثری روگلایک نیز است، بدین شکل که اگر در بازی بمیرید تمام سلهای خود را از دست خواهید داد و باید از ابتدا بازی را شروع کنید. همچنین این سبک موجب میشود که چینش مراحل آن به صورت رندوم اتفاق بیفتد.
البته چکپوینتهایی نیز در این بازی در نظر گرفته شده است؛ اما همین بازگشت مجدد به ابتدای بازی موجب ماهرتر شدن و مسلط شدن شما در جریان بازی میشود. بازی دد سلز داستان خاصی ندارد؛ اما در جهانی فانتزی و البته تاریک جریان دارد. دد سلز گرافیک پیکسلی معرکهای دارد و کارگردانی هنری آن چشمنواز است. Dead Cells با ارائه گیمیپلیای مهیج، مبارزات چالشی و جلوههای صوتی و بصری گیرا، به اثری لایق تجربه تبدیل شده است که به دلیل حجم کم و گیمپلی بینظیرش، بهانهای برای بازی کردن آن وجود ندارد.
بازی Sekiro: Shadows Die Twice
هیدتاکا میازاکی یکی از بزرگترین بازیسازهای حال حاضر صنعت گیم است. کارگردانی که خالق سبک سولزبورن است و نفسی تازه به بازی های هم سبک خود بخشیده است. این کارگردان ژاپنی و تیمش در سال 2019 تصمیم گرفتند به دنبال اثر تازهای بروند و ماجراجویی جدیدی را تجربه کنند. نتیجه عنوانی به نام سکیرو شد که توانست لقب بهترین بازی سال را به دست آورد و بار دیگر تمجیدها را روانه استودیو فرامسافتور کند.
سکیرو در کارنامه بازی میازاکی اثری متفاوت محسوب میشود. بازیای که علاوه بر داشتن همان تمهای همیشگی میازاکی که به امضای او تبدیل شدهاند، حاوی عناصر تازهای نیز بود. سکیرو در کنار داستان جالبی که از تاریخ ژاپن و یک محافظ یک دست میزند، گیمپلی بسیار سریع و حسابشدهای نیز دارد که برای پیشروی در مراحل آن و حرفهای شدن در بازی، باید بارها بمیرید و تجربه کسب کنید. سکیرو همانند دیگر بازی های میازاکی شاید سلیقه همه گیمرها نباشید؛ اما اگر به دنبال یک بازی مبارزهای و شمشیرزنی میگردید که شما را حسابی به چالش بکشد، بازی سکیرو برای شما ساخته شده است.
بازی Horizon Forbidden West
بازی Horizon Forbidden West به عنوان دنباله بازی موفق قبلی، کارش را در خلق دنیایی بزرگتر، برطرف کردن نقاط ضعف قسمت قبلی و اضافه کردن مکانیکها و نوآوریهای جدید بهخوبی انجام میدهد و از این آزمون سخت سربلند بیرون میآید. اولین موردی که در Forbidden West توجه شما را به خود جلب میکند، گرافیک فنی و همینطور هنری بازی است. جهان بازی آنقدر چشمنواز است و آنقدر جزئیات کمنظیری دارد که ممکن است در طول بازی کنترلر خود را کنار بگذارید و محو زیبایی آن شوید.
این کار سازندگان وقتی باارزشتر میشود که بدانید Forbidden West یک بازی میاننسلی است و توانسته همچنین گرافیک معرکهای را بر روی سختافزار نسل قبل نیز اجرا کند. Forbidden West یک داستان شنیدنی را برای ما تعریف میکند که اتفاقات آن پس از پایان قسمت اول بازی جریان دارد. داستان بازی چیز جدیدی نیست که مشابه آن را جای دیگری ندیده باشیم؛ اما به خوبی روایت میشود و ریتم مناسبی دارد و همین مورد باعث میشود که بازی در این بخش نمره قبولی کسب کند. یکی از بزرگترین نقاط قوت Forbidden West مراحل فرعی بازی هستند که بعضیها از آنها آنقدر جذاب کار شدهاند که ممکن است شما را تا ساعتها از رفتن به سراغ مأموریتهای اصلی بازی منصرف کنند.
جهان بازی بسیار وسیعتر از قسمت قبل شده و از مناطق برفی تا جنگلهای بکر در بازی یافت میشوند و گیمر را به گشتوگذار در آن ترغیب میکنند. گیمپلی بازی نیز در قسمت دوم دچار تغییرات ریز و درشتی شده که در مجموع باعث تکامل یافتن و بهتر شدن این جنبه از بازی شده است. مبارزات به شکلی عالی طراحی شدهاند و نبرد با دشمنان چه بهصورت مخفیکاری و چه به صورت مستقیم بسیار لذتبخش است. سیستم پلتفرمینگ نیز در Forbidden West نسبت به بازی قبل بسیار بهتر کار شده و گوریلا تلاش زیادی برای بهبود این جنبه از بازی داشته است. در مجموع بازی Horizon Forbidden West عنوانی سرگرمکننده با گرافیک خارقالعاده، جهانی غنی و گیمپلیای هیجانانگیز است که میتواند ساعتهای بسیار خوبی را برای هر گیمری بسازد.
بازی Forza Horizon 4
فورتزا هورایزن 4 نهتنها یکی از برترین بازی های ریسینگ تمام ادوار ویدیوگیم محسوب میشود، بلکه بدون تردید بهترین انحصاری ایکسباکس در نسل قبلی کنسول های خانگی است. استودیو پلیگراند گیمز با مجموعه فورتزا کاری کرده که ریسینگهای دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشند و آنقدر عملکرد معرکهای داشته که استودیوهای دیگر نتوانند فورتزا را به چالش بکشند. فورتزا هورایزن 4 اینبار بازیکنها را به بریتانیا میبرد و علاوه بر طراحی نقشهای وسیع از این سرزمین، با بهوجودآوردن سیستم تغییر فصلها و آبوهوای پویا، تغییری شگرف در گیمپلی بازی نیز به وجود آورده است؛ بدین شکل که رانندگی در فصل بهار کاملاً با زمستان متفاوت است و این تفاوت فصلها برای گیمر قابل لمس است. در بازی فورتزا هورایزن 4 حدود پانصد ماشین مختلف از انواع و اقسام برندها وجود دارد که میتوانید با انجام مسابقات مختلف و جمعآوری امتیاز، آنها را خریداری کنید. در مجموع فورتزا هورایزن 4 یک بازی ریسینگ فوقالعاده و بدون نقص است که حتی اگر طرفدار این سبک هم نباشید از تجربه آن لذت خواهید برد.
بازی Inside
بازی اینساید را میتوان بهترین بازی مستقل نسل هشتم تلقی کرد؛ عنوانی که با فضاسازی و داستان معرکه خود همه را به تحسین وا داشت و صبر را برای بازی بعدی استودیو پلیدد بسیار سخت کرد. عنوانی که توانست در متاکریتیک نمره فوقالعاده 93 را دریافت کند تحسین منتقدان و شگفتی گیمرها را به دست آورد. بازی اینساید در جهانی تاریک و بیرحم جریان دارد؛ جایی که یک حکومت دیکتاتوری بر مردم حاکم شده و اذهان آنها را برای منافع خود کنترل میکند. در چنین جهانی پسری به دنبال فرار از آن و پایان دادن به این ظلم فراگیر است.
داستانگویی صامت بازی موجب شده که هر تصویر و قاب بازی را جدی بگیریم و آن را برای فهم داستان و مقصود سازندگان کالبدشکافی کنیم. دنیایی که استودیو پلیدد در بازی اینساید خلق کرده بسیار خشن و ترسناک است و کوچکترین اشتباهی از جانب گیمر با فجیعترین مجازات همراه است. گیمپلی بازی نیز عالی کار شده و پازلهای مختلف آن موجب گشته که ذهن بازیکننده حسابی درگیر شود و به تکاپو بیفتد. تمام این موارد بهعلاوهی موسیقی گوشنواز، کارگردانی هنری عالی و تعلیقهای بهجا باعث شده که اینساید تبدیل به یکی از مهمترین و بهترین بازی های مستقل تاریخ شود.
بازی Death Stranding
«دث استرندینگ» یکی از متفاوتترین و خاصترین بازی هایی است که صنعت گیم تا کنون به خود دیده است. اثر هیدئو کوجیما آنقدر حاشیه درست کرد که گیمرها به دو دسته موافقان و مخالفان بازی تبدیل شدند؛ بعضیها عاشق آن شدند و برخی دیگر حتی تحمل تجربه ساعتی از بازی را نداشتند. کوجیما با تبدیل یکی از مکانیکهای ساده هر بازیای به المان اصلی گیمپلی، برخلاف جهت آب شنا میکند و ریسک تغییری بزرگ را به جان میخرد. اینکه کوجیما چقدر در این امر موفق بوده یا نه سوالی است که تنها خود گیمر و با تجربه اثر میتواند به آن پاسخ دهد؛ اما سوای این موارد دث استرندینگ ویژگیهای بسیار خارقالعادهای دارد که نمیتوان از آنها چشمپوشی کرد. داستان، گرافیک فنی و هنری، کارگردانی، صداگذاری و اکتینگ از مواردی هستند که حتی مخالفان سرسخت بازی نیز نمیتوانند در خوب بودن آنها ایرادی وارد کنند.
«دث استرندینگ» داستانی را تعریف میکند که استعارههای مهمی در آن نهفته است و میتوان بهراحتی آن را به جهان فعلی تعمیم داد و تشابهات میان آنها را پیدا کرد. داستان بازی زمانی اتفاق میافتد که در اثر انفجارهایی که به آنها Voidout میگویند، بشریت در معرض انقراض گرفته، ارتباط شهرها از یکدیگر قطع شده و جهان مردگان به زندهها پیوند خورده است. شما در نقش سم پوتر بریجز قرار میگیرید؛ فردی که تنها کسی است که توانایی عبور از مناطق صعبالعبور برای اتصال شهرها به همدیگر را دارد. شخصیتپردازی کاراکترها به لطف قلم کوجیما عالی نوشته شده و بهلطف بازیگران بزرگی همچون مدس میکلسن و لیا سیدو، ملموس شده است. گیمپلی بازی نیز با اینکه المانهای اکشن و بخشهای شوتینگ نیز دارد، اما بخش عمده آن را راه رفتن، جابهجایی بین مناطق مختلف و حمل محمولهها شکل داده است.
شاید در نگاه اول این قضیه خستهکننده بهنظر برسد (که بسیاری از گیمرها چنین اعتقادی دارند) اما مکانیکهای این جنبه از بازی به قدری دقیق و پرجزئیات کار شدهاند که کار سادهای همچون جابهجایی بارها و قدم زدن در جهان وسیع میتواند از المانهای اکشن بسیاری از بازی های دیگر بهتر و سرگرمکنندهتر باشد. «دث استرندینگ» درباره تنهایی است؛ تنها در جهانی خالی، و کوجیما به بهترین شکل این حس را به گیمرها انتقال داده و به فرد آرامشی میدهد که او را به خلوت کردن با خود ترغیب میکند. بازی «دث استرندینگ» اثری نیست که بتوان به همه آن را پیشنهاد کرد؛ اما اگر بهدنبال تجربهای میگردید که هیچجای دیگر نمیتوان مانند آن را پیدا کرد، آخرین ساخته هیدئو کوجیما را از دست ندهید.
بازی Shadow of the Colossus
Shadow of the Colossus بیشتر از اینکه یک بازی ویدیویی یا عناوین خلق شده برای سرگرمی باشد، یک اثر هنری است. یک اثر هنری که توسط شاعر صنعت گیم یعنی فومیتو اوئدا خلق شده است. Shadow of the Colossus از آن دست عناوینی است که بازیها را از یک مدیوم سرگرمی/تجاری به هنری تعاملی ارتقا میدهد و گواه بیانتها بودن پتانسیل این صنعت برای تعریف قصههایی است که در هیچ مدیوم دیگری قابل تعریف نیست. بازی Shadow of the Colossus در ابتدا و اولینبار، سال 2005 و بهصورت انحصاری روانه کنسول PS2 شد و در همان زمان نیز تبدیل به اثری خاص، نوآورانه و حتی انقلابی شد و نام خود را بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین بازی های تاریخ ثبت کرد.
Shadow of the Colossus یکی از آن انحصاریهایی است که در هیچجایی جزء اکوسیستم پلیاستیشن پیدا نمیشود و از آن طرف این برند نیز جایگاه و اعتبار فعلی خود را مدیون آثاری همچون آن است. بازی Shadow of the Colossus داستانی ظاهراً ساده اما بهشدت عمیق و چندلایه دارد؛ داستانی درباره پسری که برای نجات جان یک دختر، پا به سرزمینی ممنوعه میگذارد تا در ازای کشتن 16 کلوسی، دخترک را دوباره به زندگی بازگرداند. اوئدا در روایت قصه خود از اضافهگویی و زیادهگویی پرهیز میکند، به مخاطبش باج نمیدهد و برداشت و تحلیل بسیاری از فصلهای قصه را بهعهده خود گیمر و برداشت شخصی او میگذارد. Shadow of the Colossus در خلق اتمسفری گیرا، عظیم و البته مرموز که حس تنهایی را به گیمر انتقال دهد موفق است و پرسهزنیها با آگرو (اسب شخصیت اصلی) در جهان بازی و کشف نقاط مختلف نقشه را به المانی که اکثر زمان گیمپلی را شکل میدهد تبدیل میکند؛ المانی که بسیار لذتبخش طراحی شده و گیمر را حتی خودخواسته نیز به این کار وا میدارد.
بهطور کلی گیمپلی بازی را میتوان اینگونه شرح داد؛ پرسه در جهان بازی برای پیدا کردن کلوسی مدنظر، پیدا کردن او و فهمیدن نقاط ضعف منحصر بهفردش و درنهایت شکست دادن و بازگشت به عبادتگاه اصلی جهان بازی. هرکدام از کلوسیهای بازی طراحی فوقالعاده زیبا و البته معنیداری دارند و همین مورد موجب شده که Shadow of the Colossus یکی از بهترین کارگردانی/گرافیکهای هنری را در کل تاریخ صنعت/هنر ویدیوگیم داشته باشد. بیانصافی است اگر از بازی و اهمیت آن بگوییم و به موسیقیهای حماسی و گوشنواز کا اوتانی اشاره نکنیم؛ موسیقیهایی که با ترکیب با دیگر المانهای بازی و پخش شدنشان در هنگام مبارزات، روح شما را از بند کالبدتان جدا و زیباترین لحظات عمر ویدیوگیمی شما را خلق میکنند. استودیو بلوپوینت با بازسازی دقیق و وفادار بازی، یکی از گرانقدرترین آثار تولید شده در این مدیوم را به خوبی برای نسل جدید گیمرها قابل دسترس میکند و هوادارن قدیمی بازی را نیز به تحسین وا میدارد. در مجموع Shadow of the Colossus عنوانی است که اگر با پرسش «آیا بازی های ویدیویی هنر محسوب میشوند؟» گلاویز هستید، باید آن را تجربه کنید.
بازی Ghost of Tsushima
رؤیای سامورایی شدن و هدایت کاتانا به بدن دشمنان، همیشه با ما بوده و بازی های فراوانی با این موضوع ساخته شدهاند؛ اما هیچکدام نتوانستند به سطحی از کیفیت برسند که در یادها ماندگار شوند. اما ساکرپانچ بهعنوان یک استودیو آمریکایی و زیر نظر سونی، تصمیم گرفت تا بازی با محوریت ساموراییها و درباره تاریخ ژاپن بسازد؛ عنوانی که حتی تحسین مردم بومی این کشور و افراد صاحبسبک این ژانر را در پی داشت. اختتامیه سونی در نسل هشتم با Ghost of Tsushima به بهترین شکل رقم خورد و پایانی دلپذیری همچون این بازی، قدرت سونی در خلق عناوین انحصاری و داستانمحور را بار دیگر ثابت کرد.
داستان بازی گوست آف سوشیما درباره یک سامورایی شکستخورده به نام جین ساکای است؛ فردی معمولی که هیچ توانایی غیرانسانی ندارد و همین مورد باعث همزادپنداری گیمر با او میشود. ساکای پس از حمله مغولها به جزیره سوشیما و به اسارت در آمدن عمویش که او را بزرگ کرده، تصمیم میگیرد به آنها حمله کند. اما جین متوجه میشود که روشهای سامورایی برای شکست مغولها جواب نمیدهد و قهرمان ما برای شکست دشمنان باید به روشی روی بیاورد که دقیقاً در مقابل آموزههای سامورایی قرار میگیرد؛ روشی که او را تبدیل به شبح سوشیما میکند. بازی از داستان بسیار خوبی بهره میبرد و گیمر را تا انتها به دنبال خود میکشاند.
جهانی که ساکرپانچ در آخرین بازی خود خلق کرده بهقدری زیبا است که دوست دارید با اسب خود در آن قدم بزنید و محو تماشای آن شوید. گیمپلی بازی روندی درگیرکننده دارد و بسیار جذاب کار شده است. مکانیکها و المانهای مختلف بازی به خوبی در یکدیگر پیچ شدهاند و همین باعث ایجاد حس غوطهوری در گیمر میشود. شما در بازی گوست آف سوشیما میتوانید به دو روش مستقیم یا مخفیکاری دشمنان را از راه بردارید که هرکدام ویژگیها و جذابیتهای خاص خودشان را دارند. مراحل اصلی بازی از طراحی خوبی بهره میبرند و افتادن به ورطهٔ تکرار بههیچوجه دربارهٔ آنها صدق نمیکند.
اما چیزی که گوست آف سوشیما را به یک بازی جهان باز معرکه تبدیل میکند، مراحل فرعی و توجهی است که سازندگان به آن داشتهاند. مراحل فرعی گوست آف سوشیما بهقدری باکیفیت طراحی شدهاند و آنچنان سناریونویسیهای قدرتمندی دارند که دوست دارید قبل از مراحل اصلی به سراغ آنها بروید. به مانند آثار نقشآفرینی شما میتوانید سلاحها، لباسها و ظاهر جین را تغییر و مهارتهای مختلف او را ارتقا دهید. گرافیک فنی و مخصوصاً هنری بازی به معنی واقعی کلمه مسحورکننده است و به لطف قابلیت فوتومود پر جزئیات بازی، دوست دارید عکسهای بسیاری را ثبت کنید.
بازی همچنین از یک حالت به نام «کوروساوا مود» نیز بهره میبرد که بازی را به شکل فیلمهای این کارگردان بزرگ ژاپنی به تصویر میکشد. موسیقیهای بازی نیز قطعاً در فهرست بهترین آلبومهای موسیقی خلق شده برای یک بازی قرار میگیرند و کار شیگرو اومهبایاشی و ایلان اشکری دست کمی از شاهکار ندارد. در مجموع گوست آف سوشیما اثری است که حتماً باید آن را تجربه کنید و از قدم گذاشتن به تاریخ کمتر شنیده شدهای از ژاپن لذت ببرید.
بازی Resident Evil 2
بازی رزیدنت ایول 2 اورجینال یکی از عناوین جریانساز زمان خود بود که با ارائه گیمپلی عالی، فضاسازی بینظیر و القای حس ترس به یکی از آثار محبوب گیمرها تبدیل شود و حکم یک نوستالژی را پیدا کند. در سال 2019 کپکام تصمیم گرفت تا بازسازی این عنوان را روانه بازار کند و سورپرایزی عالی برای گیمرها داشته باشد. بازسازی رزیدنت ایول 2 که اینبار با دوربین روی شانه و المانهای مدرن ساخته شده بود، علاوه بر حفظ روح بازی اصلی، توانست گیمرهایی که آن اثر کلاسیک را نیز تجربه نکرده بودند به خود جذب کند و تجربهای عالی را برای آنها رقم بزند.
بازی رزیدنت ایول 2 با تبدیل شخصیت مستر ایکس که در بازی اصلی یک باس فراموششدنی بود به دشمنی که در هر لحظه شما را تعقیب میکند و با قدمهایش موجب استرس و نگرانی بازیکن میشود، از بازی اصلی نیز بهتر عمل کرد. رزیدنت ایول 2 بدون شک نهتنها یکی از بهترین بازسازیهای تاریخ این صنعت، بلکه یکی از بهترین عناوین ترس و بقای حالحاضر دنیا بازی های ویدئویی است.
بازی Gears 5
بازی Gears 5 که پنجمین نسخه از سری Gears of War محسوب میشود، اثری باکیفیت در کنار داشتن برخی ایرادات است. Gears 5 داستان درگیرکنندهای را برای گیمرها تعریف میکند و روایتگر تلاش کیت برای برطرفکردن زخمهای روحی خود و فهمیدن علت توهمات و کابوسهایش است. از داستان که بگذریم بدون شک بزرگترین نقطهقوت Gears 5 گیمپلی آن است که علیرغم داشتن برخی تغییرات و ایرادات، همچنان لذتبخش است. بازی در ارائه یک اکشن تمامعیار عالی عمل میکند و با گانپلی معرکه و همینطور طراحی خوب مراحل، کاری میکند که بدون اینکه متوجه شوید ساعتهای طولانی را به تجربه بازی اختصاص بدهید. Gears 5 از سه حالت آنلاین نیز بهره میبرد که در رأس آنها حالت Horde بسیار سرگرمکننده ظاهر شده میشوند. در آخر اگر از طرفدارن سری بازی های Gears of War بودید یا حتی با این مجموعه آشنایی ندارید؛ اما به دنبال یک شوتر سومشخص سرگرمکننده میگردید، بههیچعنوان تجربه Gears 5 را از دست ندهید.
بازی Metroid Dread
سری بازی های متروید یکی از خاطرهانگیزترین و البته، تأثیرگذارترین مجموعه بازی های تاریخ صنعت گیم است. مجموعهای که در کنار سری بازی های کسلوانیا بنیانگذار سبک و ژانر محبوب مترویدونیا شد. سری بازی های متروید همواره در نزد گیمرها محبوب بوده است و عرضه هر نسخه جدید آن با استقبال فوقالعاده افراد و منتقدان همراه بوده است. جدیدترین قسمت از این سری بازیها با عنوان Metroid Dread که به طور انحصاری روانه کنسول نینتندو سوییچ شده است، یکی از بهترین بازی های پلتفرمر/شوتر دو بعدی در نسل هشتم کنسول های خانگی است. Metroid Dread آنقدر عنوان کامل و باارزشی است که وسوسه تجربهاش میتواند شما را به سمت خرید کنسول نینتندو سوییچ سوق بدهد.
بازی Final Fantasy 7
فاینال فانتزی 7 بازسازی عنوانی خاطرهانگیز است که در سال 1997 و برای کنسول PS1 منتشر شده بود؛ بازسازیای که هواداران انتظار زیادی برای آن کشیده بودند. اسکوئر انیکس اما با فاینال فانتزی 7 ریمیک هم طرفداران قدیمی را که بازی حکم یک نوستالژی مقدس برای آنها داشت را راضی کرد و هم توانست با گیمپلی مدرن و بهبودهای گرافیکی فراوان، گیمرهای جدید را به خود جذب کند. داستان بازی فاینال فانتزی 7 در شهر میدگار جریان دارد؛ شهری استیمپانکی که توسط سازمان مخوف شینرا اداره میشود. حال شخصیت اصلی داستان یعنی کلاود که خود عضو سابق ارتش شینرا بوده است، تصمیم میگیرد تا با کمک گروه اولانچ، شینرا را نابود کند.
بازی از شخصیتپردازی غنی بهره میبرد و با استفاده از توهمات کلود، میان گذشته، ترسها و تروماهای او پرسه میزند و بهخوبی عذابی که شخصیت اصلی قصه ما به آن دچار شده است را ملموس میکند. مبارزات نوبتی و استفاده از جادوها و کمبوهای مختلف به لطف قابلیت ATB به خوبی در بازی پیادهسازی شدهاند و نبردهای فاینال فانتزی 7 را به یکی از جذابترین بخشهای آن تبدیل کردهاند. باسفایتها تنوع بسیاری خوبی در بازی دارند و شاهد انواع و اقسام باسها با نقاط ضعف مختلف و حتی شکلهای عجیب هستیم.
در بازی سیستم پلتفرمینگ نیز بهکاررفته تا گیمپلی اثر تنوع خوبی به خود بگیرید. از نظر گرافیک فنی و هنری نیز فاینال فانتزی 7 واقعاً چشمنواز است و از طراحی صورت کاراکترها تا محیط و اتمسفر همگی کیفیت بسیار خوبی دارند. موسیقیهای بازی نیز بهطور کامل بازسازی شدهاند و میتوانند همان حس خوش قدیمی را برای شما یادآوری کنند. در مجموع فاینال فانتزی 7 عنوانی است که حتی اگر با این مجموعه هیچ آشنایی هم نداشته باشید، باز هم میتوانید به سراغ آن بروید و از تجربهاش و قدم زدن در خیابانهای میدگار لذت ببرید.
بازی Dreams
وقتی که اولینبار در مراسم رونمایی PS4 از بازی جدید استودیو مدیا مولکول یعنی دریمز رونمایی شد، شاید هیچکسی فکر نمیکرد که ایدهٔ جاهطلبانه این استودیو بتواند رنگ واقعیت به خود بگیرد. اما هفت سال پس از آن روز دریمز بالاخره عرضه شد و نشان داد که بلندپروازیهای مدیا مولکول تنها یک ترفند تبلیغاتی نبوده است. دریمز بیشتر از اینکه یک بازی باشد، ابزاری برای خلق بازیها و جهانهای مختلف است. در دریمز میتوانید هر چیزی که میخواهید اعم از گیمپلی، نقاشی، موسیقی، انیمیشن و… را بسازید و خلق کنید. البته شما میتوانید سراغ بازیها و مواردی که توسط افراد دیگر خلق شده است نیز بروید و آثار آنها را تجربه کنید.
در دریمز هزارانهزار بازی مختلف از سبکها و ژانرهای گوناگون وجود دارد و برخی از آنها کیفیت بسیار خوبی نیز دارند؛ به حدی که میتوانند شما را تا ساعتها سرگرم کنند. بازی دریمز یک داستان کوتاه چندساعته نیز دارد که تمام آن در درون بازی و با ابزارهای داخل آن ساخته شده است. داستان نوازندهای به نام آرت که از گروه موسیقی خود جدا شده و حال در رؤیاها و واقعیت زندگیاش سفر میکند. داستان بازی کیفیت بسیار خوبی دارد و خلاقیت از درون آن فوران میکند. اگر به بازیسازی علاقه دارید، ایدههای دیوانهوار دارید و یا میخواهید آثار دیگر افراد را تجربه کنید، دریمز بهترین جا برای تحقق رؤیاهای شما است.
بازی God of War: Ragnarok
«گاد آف وار: رگناروک» یکی از موردانتظارترین دنبالهها در صنعت بازی بود که به دلیل موفقیت غولآسا قسمت قبل، توقع زیادی از آن میرفت؛ توقعی که استودیو سانتامونیکا آن را بهترین شکل برآورده کرد و ماجراجوییهای کریتوس و پسرش در سرزمینهای نورث را به بهترین شکل به سرانجام رساند. «گاد آف وار: رگناروک» چند برابر بزرگتر از بازی است که در سال 2018 عرضه شد و تعداد کاراکترها تا تنوع دشمنان و محیط در این بازی بسیار بیشتر شده است. داستان بازی در ادامهی قسمت اول است و گفتن کوچکترین حرفی از آن وقایع نسخه بازی قبلی را لو خواهد داد.
با این حال و پس از محقق شدن آرزوی فی، کریتوس و آترئوس برای رگناروک آماده میشوند و خدای جنگ بهتر از همه میداند که راهی برای فرار از این جنگ و رسیدن به آرامش وجود ندارد. بازی داستانی پرجزئیات را استادانه روایت میکند و پرداخت مناسبی به همه کاراکترها دارد؛ پرداختی که به لطف بازیگرانی ماهر محقق شده است. گیمپلی و در رأس آن کامبت بازی، بسیار بهتر، پختهتر و جذابتر از قبل شده است و مبارزات بازی مهیج، سریع و لذتبخش هستند. یکی از انتقاداتی که بازی گاد آف وار 2018 وارد میشد، کمبود و تنوع پایین باسفایتهای آن بود؛ مشکلی که در رگناروک رفع شده و آنقدر باسهای متفاوت با شیوه مبارزاتی مختلف در بازی میبیند که هیچوقت برای شما تکراری نخواهد شد.
رگناروک همچنین میزبان برخی از حماسیترین و بهترین لحظات کلی سری است که بعید است از یاد کسی برود. برخلاف بازی اول که تنها میتوانستید به چند سرزمین محدود سفر کنید، رگناروک اجازه حضور در هر 9 قلمرو نورث را به شما میدهد و سرزمینهایی همچون آسگارد و نیفلهایم و یوتوننایم در بازی قابل دسترسی هستند. مأموریتهای فرعی نیز به مانند گذشته عالی طراحی شده و پاداشهای خوبی را برای گیمر به ارمغان میروند. گرافیک فنی و هنری بازی خارقالعاده هستند و حتی در مواقعی گیمر را به بهت فرو میبرد. کارگردانی کاتسینهای بازی نیز عالی کار شده و اریک ویلیامز در قامت کارگردان این نسخه کاری کرده که خلاء کوری بارلوگ بههیچوجه احساس نشود. «گاد آف وار: رگناروک» بدونشک از بهترین بازی های چندسال اخیر است و تجربهای است که در تجربه آن حتی لحظهای نباید تردید کنید.
بازی Halo Infinite
بازی Halo Infinite موردانتظارترین بازی برای طرفداران ایکسباکس و دوستداران مجموعه هیلو محسوب میشد و توانست با عرضه خود تا حدی زیادی این انتظارات را برآورده کند. پس از تغییر استودیو سازنده از بانجی به 343، بسیاری از طرفداران حدس میزنند که این مجموعه دیگر نمیتواند به مانند گذشته ظاهر بشود و این حدس پس از عرضه نهچندان موفق Halo 4 و عملکرد فاجعه Halo 5 به یقین تبدیل شد. اما استودیو 343 پس از مشکلات، هجمهها و تأخیرهای فراوان توانست از این آزمون سربلند بیرون بیاید و بازی را منتشر کند که هم به مذاق گیمرهای جدید خوش بیاید و هم طرفداران سری را راضی کند.
Halo Infinite گیمپلیای ارتقا یافته دارد و از گانپلیای معرکه بهره میبرد که لذت مبارزه با دشمنان بازی را دوچندان میکند. بازی Halo Infinite علاوه بر داشتن بخش داستانی باکیفیت، از بخش آنلاین نیز بهره میبرد که در آن میتوانید در حالتهای مختلف به جنگ دیگر بازیکنان بروید. Halo Infinite یک شوتر ناب و خوشریتم است که با محیطهای متنوع و گرافیک فنی خیرهکنندهاش تجربهای فراموشنشدنی را برای شما رقم میزند.
بازی Psychonauts 2
بازی Psychonauts 2 مثالی عالی از دنبالهسازی در دنیای بازی های ویدئویی است. تیم شیفر دوستداشتنی پس از 15 سال دوباره ثابت کرد که خلاقیت را پایانی نیست و اثری خلق کرد که بهمانند نسخه اول، میتواند تا مدتها منبع الهام و سرمشق دیگر بازیسازها باشد. بازی Pyschonauts 2 یک پلتفرمر سهبعدی با المانهای اکشن است که برخی قسمتهای آن در یک محیط بزرگ و سندباکس اتفاق میافتد. Psychonauts 2 قصه بامزهای از وارد شدن رزپوتین به ذهن دکتر لوباتو تعریف میکند و طنز همیشگی تیم شیفر در تکتک ثانیههای آن دیده میشود.
هرچند که این داستان کمدی هم مفاهیم عمیقی را در لایههای زیرین خود جایداده و به مسائلی همچون افسردگی و دیگر بیماریهای روحی میپردازد. اگرچه بازی هسته گیمپلی نسخه اصلی را حفظ کرده؛ اما پر از ایدههای نو و مکانیکهای جدید است و همین موارد کاری کرده که بازی لحظهای از ریتم نیفتد و تکراری نشود. طراحی هنری و آرت استایل بازی Psychonauts 2 یک شاهکار به تمام معناست و زیبایی آن چشمنواز است. در مجموع اگر از بازی های بیگ پروداکشن تکراری خسته شدهاید و به دنبال یک اثر کوچکتر اما سرشار از خلاقیت و حس خوب میگردید، بههیچوجه تجربه Psychonauts 2 را از دست ندهید.
بازی Celeste
«سلست» یکی از بهترین بازی های سال 2018 بود که به دلیل لاینآپ شلوغ عناوین بزرگ آن سال آنچنان دیده نشد و به آن توجهی که شایستهاش بود نرسید. اما رفتهرفته بازی به آنچه که لایقش بود رسید و گیمرهای زیادی آن را تجربه کردند. «سلست» که یک بازی پلتفرمر با گرافیک پیکسلآرتی است، توسط استودیو کانادایی متمیک گیمز ساخته و منتشر شده است. در بازی شما کنترل مدلین را برعهده میگیرید، دختری شجاع و بازیگوش که باید آن را به قله کوهی به نام سلست برسانید؛ هدف از این کار نیز روبهرو شدن او با تمامی ترسها و افکار منفیاش است. داستان بازی روایت خوبی دارد و از ریتم مناسبی بهره میبرد. گیمپلی بازی نیز بر مبنای جابهجایی و عبور از موانع مختلف شکل گرفته است.
البته این گیمپلی به هیچ وجه آسان نیست و باید برخی مراحل آن را بارها و بارها تکرار کنید تا موفق به گذراندن آن شوید. همین چالشی بودن بازی نهتنها گیمرها را خسته نمیکند، بلکه آنها را برای تلاشهای بیشتر ترغیب میکند و کاری میکند که شما رفتهرفته به بازیکن ماهرتری تبدیل بشوید و احساس رضایت بسیاری پیدا کنید. یکی از موارد جالب گیمپلی بازی نیز به چالشهای مرتبط میشود؛ بهگونهای که باید همانند پازل در برخی مراحل به خوبی فکر کنید و سپس مسیر انتخاب شده را برای عبور از موانع طی کنید. بازی سلست نیز به موفقیت تجاری خوبی دست یافت و توانست بیش از یک میلیون نسخه در سراسر جهان بفروشد که برای یک بازی ایندی و مستقل رقم فوقالعادهای محسوب میشود. در انتها اگر به دنبال یک بازی پلتفرمر معرکه هستید که هم شما را به چالش بکشد و مهارتهایتان را آزمایش کند و هم قصهای تأثیرگذار و معنادار را برایتان تعریف کنید، سلست را از دست ندهید.
بازی Ori and the Will of the Wisps
بازی Ori and the Will of the Wisps یک دنباله شگفتانگیز برای بازی اول است که ثابت میکند موفقیت آن قسمت اتفاقی نبوده است. سبک بازی Ori and the Will of the Wisps پلتفرمر دوبعدی است که در آن باید از موانع مختلف عبور کنید، با دشمنان بازی مبارزه کنید و به گشتوگذار در محیط آن بپردازید. بازی نسبت به نسخه قبل خود پیشرفتهای بسیار زیادی داشته است و از هرنظر بزرگتر، حماسیتر و البته بهتر شده است. داستان بازی Ori and the Will of the Wisps دقیقاً بعد از اتفاقات قسمت قبل آغاز میشود و اوری که پس از مرگ نیوا، در کنار خانواده خود زندگی و از فرزند کورو نگهداری میکند.
اما همه چیز آنطور که اوری میخواهد پیش نمیرود و پس از پدید آمدن یک طوفان و جدایی او از کورور، ماجراهای بازی آغاز میشود. بازی داستان زیبایی دارد و از روایت خوبی بهره میبرد؛ روایتی که بارها دست روی احساسات شما میگذارد و میتواند منقلبتان کند. گیمپلی نیز در بازی Ori and the Will of the Wisps از هرنظر پیشرفت داشته است و حالا با چالشهای جدیتر، باسفایتهای عظیمتر و مکانیکهای بهبودیافتهتر طرف هستیم و این بخش از بازی نسبت به قبل صیقلخورده و با اضافه شدن برخی موارد جدید، بسیار بهتر و کاملتر شده است. بازی Ori and the Will of the Wisps موسیقی فوقالعاده گوشنوازی دارد و دوست دارید بارها ساندترکهای آن را گوش دهید. در مجموع بازی Ori and the Will of the Wisps یک اثر هنری فوقالعاده است که شما را به سفری میبرد که از تمامی لحظات آن لذت خواهید برد.
بازی Marvel’s Spider-Man
اسپایدرمن بدون شک یکی از محبوبترین شخصیتهای ابرقهرمانی و بیتردید پرطرفدارترین کاراکتر مارول است. کاراکتری که فیلمها و بازی های گوناگونی بر اساس آن ساخته شده است و حضورش در هر محصولی میتواند فروش آن را تضمین کند. در سال 2016 سونی از حق امتیاز بازی اسپایدرمن که در اختیارش قرار گرفته بود استفاده و از بازی Marvel’s Spider-Man رونمایی کرد؛ بازی که قرار بود عظیمترین پروژه ساخته شده از روی این کاراکتر باشد. دو سال بعد بازی عرضه شد و اینسامنیاک گیمز علاوه بر عمل به وعدههای خود، بهترین اثر خلق شده بر مبنای مرد عنکبوتی را خلق کرد.
بازی جهان بزرگی دارد و نیویورک Marvel’s Spider-Man با بالاترین دقت و وسواس ممکن خلق شده است. داستان بازی هشت سال پس از تبدیل پیتر پارکر به مرد عنکبوتی روایت میشود و نیویورک دوباره در خطری جدی قرار گرفته و توسط آنتاگونیستهای معروف جهان مارول، مورد تهدید واقع شده است. حال پیتر به کمک مری جین و مایلز مورالز باید به جنگ الکترو، راینو، اسکورپیون و دکتر اختاپوس برود. داستان بازی ریتم خوبی دارد، دیالوگنویسیهایش هوشمندانه است و لحظات تأثیرگذار و احساسی زیادی را در خود جایداده است. سیستم مبارزاتی بازی که از سری بازی های بتمن آرکام الهامبرداری شده بسیار سریع و هیجانانگیز است و این هیجان با ترکیب گجتهای منحصربهفرد اسپایدرمن به اوج خود میرسد.
سیستم تارزنی در بازی هم بسیار روان کار شده و شاهد انیمیشنهای جالبی در هنگام پرواز در میان ساختمانهای شهر هستیم. گرافیک فنی و بصری بازی نیز کیفیت قابلقبولی دارد و این موارد بهعلاوهٔ موسیقی شنیدنی و نقشآفرینیهای عالی جذابیت بازی را دوچندان کرده است. هرچند که بازی عاری از نقطهضعف هم نیست و طراحی مراحل فرعی همینطور و عدم پویایی شهر ممکن است پس از مدتی برای شما آزاردهنده شود، اما Marvel’s Spider-Man بهقدری سرگرمکننده است که مطمئناً در طول تجربه آن به هیچچیز جزء نجات نیویورک از دست دشمنان فکر نخواهید کرد.
بازی Hollow Knight
بازی Hollow Knight یکی از مشهورترین عناوین مستقل است که در مراسم بهترین بازی های سال 2018 موفق شد عنوان بهترین بازی ایندی سال را به دست آورد. Hollow Knight از آن بازی هایی است که گیمرهای هاردکور را به خود جذب میکند و به علت چالشبرانگیز بودنش بازیکن نیاز به دقت و مهارت زیادی برای تمام کردن آن دارد؛ دقت و مهارتی که با بازی کردن زیاد و به مرور کسب میشود. داستان بازی Hollow Knight در دنیای زیرزمینی به نام Hollownest جریان دارد؛ دنیایی که کنترل آن برعهدهی حشرات است.
حال در چنین جهانی شخصیت اصلی بازی باید این جهان را از یک بیماری نجات دهد و با حشرات آن به مبارزه بپردازد. بازی Hollow Knight یک اثر مترویدونیا محسوب میشود که در آن گیمر باید محیطهای مختلف را جستجو کند و به محیطهای قبلی بازگردد. در همین راستا اکتشاف نقشی اساسی در گیمپلی بازی دارد و بازیکن باید به جمعآوری آیتمهای مختلف مشغول شود. چیزی که بازی را به یک اثر سخت و البته لذتبخش تبدیل کرده، مبارزات چالشی آن هستند که در آن بازیکن از سلاحهایی همچون شمشیر، خنجر و چکش بهره میبرد و میتواند هرکدام از آنها را آپگرید کند و قابلیتهایش را ارتقا دهد. در مجموع بازی Hollow Knight یک اثر مترویدونیا معرکه است که تجربه آن برای گیمرهایی که به بازی های دوبعدی و ماجراجویی علاقه دارند ضروری است.
بازی Streets of Rage 4
مجموعه «شورش در شهر» یکی از پرطرفدارترین سری بازیها در ایران است. مجموعهای که سه نسخه اول آن بر روی سگا جنسیس منتشر شد و پس از قسمت سوم به یک خواب 26 ساله رفت؛ بهگونهای که همگان باور داشتند که قرار نیست دیگر نسخهای جدید از این بازیها را ببینند. اما برخی از طرفداران و عاشقان بازی «شورش در شهر» با سگا وارد مذاکره شدند و بالاخره توانستند چراغ سبز این کمپانی ژاپنی را برای احیا این مجموعه محبوب دریافت کنند.
بازی «شورش در شهر 4» علاوهبر حفظ کردن روح اصیل بازی های کلاسیک، از المانهای مدرنی نیز بهره میبرد و به یک تعادل عالی در این بین دست یافته است. بازی طوری ساخته شده که برای کسانی که نسخههای کلاسیک این مجموعه را تجربه نکردهاند و حتی آشنایی نیز با سبک Beat um Up ندارند جذاب باشد؛ بهگونهای که پس از چند دست بازی کردن دوباره دوست دارید به سراغ آن بروید و یک مرحله را بارها و بارها تجربه کنید. در مجموع «شورش در شهر 4» یک بازی فوقالعاده سرگرمکننده، با گیمپلی اعتیادآور و ارزش تکرار فوقالعاده است که حتماً پیشنهاد میکنم به سراغ تجربه آن بروید.
بازی Gris
Gris یک بازی شاعرانه و هنری است؛ اثری که به مبارزهای علیه غم و اندوه همیشگی انسان میپردازد و سفری به درون احساسات انسانی است. بازی Gris عنوانی در سبک پلتفرمر محسوب میشود و پازلها در آن نقشی پررنگ دارند. داستان بازی روایتگر زندگی دختری به نام Gris است که به کندوکاو رنج خود میپردازد و دنیایی را که از رنگ تهی شده است رنگآمیزی میکند. اگر از طرفداران بازی های مستقل باشید قطعاً Gris برای شما تداعیگر عناوینی همچون Journey خواهد بود؛ آثاری که به سفری درونی میپردازند و با آرتاستایل معرکه خود تجربهای شاعرانه را برای گیمر به ارمغان میآورند. داستان عمیق و احساسی، موسیقی گوشنواز نوبورو نیشیکی و البته کارگردانی هنری بازی از Gris یک اثر فوقالعاده ساختهاند؛ اثری که میتواند حتی تبدیل به یکی از بهترین بازی های زندگی شما شود.
بازی Forza Horizon 5
به بهترین عنوان انحصاری حالحاضر ایکسباکس یعنی Forza Horizon 5 رسیدیم. بازی Forza Horizon 5 با ادامه دادن فرمول موفق نسخه قبل، پنجمین قسمت از سری فورتزا هورایزن را به بهترین و کاملترین ریسینگ حالحاضر جهان تبدیل میکند. بازی اینبار شما را به مکزیک میبرد؛ جایی که در آن مناطق مختلفی از کوههای آتشفشانی گرفته تا صحراهای طوفانی و شهرهای ساحلی یافت میشود. معمولاً از یک بازی ریسینگ انتظار نمیرود که برای شما داستانی تعریف کند؛ اما فورتزا هورایزن 5 داستان قابلقبولی در قالب شرکت در فستیوالهای آن ارائه میدهد. درواقع نقطه قوت داستان بازی ترکیب آن با گیمپلی است و همین مورد موجب گردیده که حوصله گیمر سر نرود و از قصه بازی نیز لذت ببرد.
در بازی فورتزا هورایزن 5 بیش از 500 ماشین در کلاسها و برندهای مختلف وجود دارد و تجربه رانندگی با هرکدام از آنها طعم خاص خودش را دارد. همچنین بسته الحاقی Hot Wheel به بازی تنوعی عالی بخشیده و مسابقات جذابی را به آن افزوده است. بازی Forza Horizon 4 عنوان بینقصی بود که ساختن بازی بهتری از آن غیرممکن به نظر میرسید؛ اما پلیگراند گیمز با بهبود مکانیکهای گیمپلی، گرافیک بهتر و جلوههای چشمنوازتر و همینطور داستان گیراتر، بهترین ریسینگ جهان را خلق کرده است. در انتها باید گفت که فورتزا هورایزن 5 نهتنها یک بازی ریسینگ فوقالعاده بلکه عنوانی است که هرگیمری با هر سلیقهای نباید تجربه آن را از دست بدهد.
بازی Kentucky Route Zero
یک بازی پوینت اند کلیک و یک عنوان مستقل بینظیر. Kentucky Route Zero بیشک یکی از بهترین بازی های مستقل تاریخ هنر هشتم است. بازی Kentucky Route Zero اثر استودیو کاردبرد کامپیوتر یک اثر ایندی داستانمحور است که تجربهای اسرارآمیز را برای شما به ارمغان میآورد که در هیچ جای دیگری مانند آن را نخواهید یافت. در بازی شما کنترل یک راننده کامیون را برعهده میگیرید که در میانه مسیر خود از جاده صفر ایالت کنتاکی عبور میکند و در این راه اتفاقات عجیب و بعضاً سورئالی برای او رخ میدهد. در بازی سیستم انتخاب دیالوگ پیاده شده است و شما باید با دیگر کاراکترهای بازی گفتگو کنید و اینگونه از راز و رمز این دنیای مرموز و البته تاریک سردر بیاورید. در مجموع بازی Kentucky Route Zero یکی از آن بازی هایی است که اگر به آن وقت بدهید و برای شنیدن داستان آن حوصله خرج کنید، تبدیل به یکی از متفاوتترین تجربههای ویدیوگیمی شما خواهد شد.
بازی Little Nightmare
یکی از بازی های خلاقانه که با تلفیق ژانرهای مختلف به موفقیت و شهرت زیادی دست یافت Little Nightmare نام دارد. عنوانی که توسط استودیو Tarsier توسعه یافته و بندای نامکو آن را منتشر کرده است. بازی Little Nightmare قبل از هر چیزی یک اثر ترسناک محسوب میشود؛ اثری که ترس آن نه از طریق جامپاسکرهای مرسوم بلکه به وسیله فضاسازی و اتمسفر بکر بازی به گیمر منتقل میشود. داستان بازی حول محور دخترکی به نام Six جریان دارد که در یک کشتی بزرگ گیر افتاده است. این دختر باید برای فرار از این کشتی با ترسهای خود روبهرو شود و از دید موجودات مختلفی که در آنجا زندگی میکنند پنهان بماند. Little Nightmare یک عنوان دو بعدی محسوب میشود اما حرکت در عمق نیز در بازی وجود دارد و همین تنوع خاصی به آن بخشیده است. بازی موفق شد در سراسر جهان 3 میلیون نسخه بفروشد و بدین ترتیب بندای نامکو چراغ سبز خود را برای ساخت قسمت دوم آن نشان دهد.
بازی Disco Elysium
برای شروع توصیف این بازی و شاهکاری که توسط استودیو جمعوجور ZA/UM ساخته شده است فقط همین بس که این عنوان توانسته است نمره متاکریتیک 97 را از جانب منتقدها و رسانههای مختلف دریافت کند. اثر پساآخرالزمانی این استودیو یک بازی داستانمحور است که بر مبنای حل پازل و معماهای مختلف استوار است. داستان Disco Elysium درباره یک کارآگاه دائمالخمر است که بهعنوان مسئول حل یک پرونده قتل مرموز انتخاب میشود. بازی داستان معرکهای دارد و برای روایت این قصه از شیوههایی همچون گفتگو با مظنونهای مختلف و تعامل با کاراکترها استفاده میکند. Disco Elysium یک گیمپلی نوآورانه و مبتکرانه دارد که بر تصمیمگیری کاراکتر (گیمر) متمرکز است و سازندگان نشان میدهند که چه شناخت عمیق و تسلط زیادی بر روی ژانر نقشآفرینی دارند. در کنار همه اینها باید به اتمسفر و کارگردانی هنری بازی اشاره کنیم که هیچ صفتی جزء خارقالعاده نمیتواند حجم خوب بودن آن را ملموس کند. Disco Elysium را بازی کند و تجربهای به دست آورید که هرگز آن را فراموش نخواهید کرد.
بازی Hades
هیدیس یکی از بهترین بازی های سال 2020 بود که با عرضه خودش در آن سال توانست جوایز بسیاری از جمله عنوان بهترین بازی سال در نزد بسیاری از نشریات رو به دست بیاورد. بازی هیدیس اثری در سبک روگلایک با دوربین ایزومتریک است که داستان بازی هیدیس درباره شاهزاده جهان زیرین یعنی زگرئوس است که تصمیم میگیرد راهی کوه المپ شود تا فرصت دیدار دوباره با مادرش رو به دست بیاورد. هیدیس یک بازی مهارتمحور با گیمپلی اعتیادآور، مبارزات نفسگیر و آرتاستایل چشمنواز است که قطعاً تبدیل به یکی از بهترین تجربههای شما میشود.
بازی Elden Ring
الدن رینگ را میتوان بهترین بازی کارنامه پربار هیدتاکا میازاکی و یکی از بهترین عناوین عرضه شده در تاریخ ویدیوگیم محسوب کرد. عنوانی که آنقدر از هرنظر کامل است که آن را با صفتی جزء شاهکار نمیتوان توصیف کرد. از داستان شروع کنیم. داستان بازی الدن رینگ با همکاری میازاکی و جرج آر مارتین یعنی خالق داستان بازی تاجوتخت نوشته شده و همین است که با چنین داستان غنی و قدرتمندی در بازی روبهرو هستیم؛ داستانی که نه به صورت مرسوم بازی های دیگر و از طریق کاتسینهای سینمایی، بلکه با گشتوگذار در جهان بازی و خواندن نوشتههای مختلف روایت میشود. جهان بازی نیز علاوه بر بزرگ و زیبا بودن، پر شده از فعالیتهای متنوع، باسهایی که کشتن آنها پاداشهایی ارزشمند به همراه دارد و داستانکهایی که ارزش شنیدن دارند. در گیمپلی نیز بازی بسیار نسبت به آثار دیگر فرامسافتور پیشرفت کرده و علاوه بر اضافه شدن مکانیکهای تازه به آن، گیمپلیاش نیز پختهتر شده است. الدن رینگ توانست عنوان بهترین بازی سال را در مراسم گیم اواردز به دست آورد و حتی تبدیل به پرافتخارترین بازی تاریخ شود.
بازی The Witcher 3
ویچر 3 عنوانی بود که با عرضهاش صنعت گیم را متحول کرد و کیفیت بالایش همه نگاهها را مجذوب خود کرد. استودیو لهستانی سیدی پراجکت رد که اخیراً بازی سایبرپانک 2077 آنها نتوانست در حد و اندازه هایپ ایجاد شدهاش ظاهر شود، در سال 2015 عنوانی را منتشر کرد که با محتوای بسیار، مأموریتهای فرعی فوقالعاده، شخصیتپردازی درست، گیمپلی اعتیادآور و البته جهانی بزرگ و زیبا، توانست به قلب گیمرها راه یابد و در فصل جوایز نیز بهعنوان بهترین بازی سال شناخته شود. ویچر 3 داستان گرالت را به سرانجام میرساند و قصهای از تلاش او برای یافتن دختر گمشدهاش یعنی سیری و همراه شدن با عشق قدیمیاش یعنی ینفر را تعریف میکند. ویچر 3 در سال 2016 دو اکسپنشن داستانی دریافت کرد که هرکدام از آنها به اندازه یک بازی کامل محتوا داشتند و میتوانستند تا ساعتهای طولانی مخاطبان را سرگرم کنند.
بازی The Last of Us: Remastered
سال 2013 بود که یکی از مهمترین بازی های تاریخ صنعت ویدیوگیم عرضه شد و داستانگویی در این مدیوم را به سطح والاتری ارتقا داد. The Last of US آنقدر اتفاق مهمی بود که نهتنها ورق را در آخرین هفتههای نسل هفتم به نفع سونی و پلیاستیشن 3 برگرداند، بلکه قابلیتهای مدیوم بازی را به ورای مرزهای آن صادر کرد و باعث شد افراد بیشتری آن را جدی بگیرند. بازی The Last of Us اما قله داستانگویی در ویدیوگیم و اوج هنر بازیسازی استودیو ناتیداگ است. The Last of Us عنوانی است که تمامی المانهای آن بهگونهای در یکدیگر ذوب شدهاند و همهٔ مکانیکهای آن بهقدری به قدری بهاندازه و درست کار میکنند که بازی را نمیتوان با صفتی جزء بینقص تعریف کرد.
The Last of Us داستانی درباره عشق تعریف میکند؛ از اینکه این تنها حس معنوی دنیا عمیقاً چیز خشونتباری است؛ داستان مردی که در هنگام وقوع آخرالزمان دختر کوچک خود را به بدترین شکل و در جلوی چشمان خودش از دست میدهد و حال و پس از گذشت 20 سال از آن اتفاق، خود را به موجودی تبدیل کرده که شاید نفس بکشد؛ اما دیگر زندگی نمیکند. صحبت دربارهٔ داستان بازی، ظرافتهای روایت آن و هنر نویسندگی نیل دراکمن خود به مقالهای مفصل و جدا نیاز دارد؛ اما همینقدر بدانید که قصه بازی آنقدر فوقالعاده است که هرگز نمیتوانید آن را فراموش کنید. به این داستان باید گیمپلی واقعگرایانه و درعینحال سرگرمکننده، گرافیک فنی و هنری خیرهکننده، کارگردانی استادانه، صداپیشگی و اکتینگهای بینظیر، انیمیشنهای باورنکردنی و موسیقیهای جاودانه گوستاوو سانتائولایا را نیز اضافه کرد. تمام این موارد باعث شده که The Last of Us تبدیل به یکی از بهترین بازی های تاریخ این صنعت و منبع الهام بسیاری از آثار بعد از خود شود.
بازی Bloodborne
هیدتاکا میازاکی یکی از تأثیرگذارترین بازیسازهای تاریخ ویدیوگیم است؛ فردی که با وارد کردن جهانبینی منحصربهفرد خود و همینطور برداشت خاصش از گیمپلی و سختی در بازیها، سبکی به نام سولزبورن را خلق کرد و بازیسازهای بسیاری را به تقلید از خود وا داشت. یکی از بهترین و درعینحال مهمترین بازی های کارنامه پربار این هنرمند ژاپنی، بلادبورن نام دارد؛ عنوانی که در سال 2015 و به صورت انحصاری روانه کنسول PS4 شد و توانست نگرش او به جهان بازیها را تثبیت کند. پس از همکاری سونی و استودیو فرامسافتور در خلق عنوان جریانساز Demon’s Souls، این دو بار دیگر با یکدیگر همکاری کردند تا اثر جریانساز دیگری را بسازند و ژانر سولزبورن/نقشآفرینی را چند گام به جلو ببرند.
میازاکی و تیمش در خلق اتمسفر بازی بلادبورن به سراغ فضایی Gothic رفتند و محیطهای وسیع بازی را با الهام از انگلستان دوره ویکتوریا طراحی کردند. بازی در خلقی اتمسفری نفسگیر که بازیکن را در فضایش غرق میکند عالی عمل میکند و غوطهوری در جهان بازی را برای گیمرها به ارمغان میآورد. مهمترین رکن در هر بازی و علیالخصوص آثار میازاکی، گیمپلی و مبارزات آن است؛ گیمپلی و مبارزاتی که در بازی بلادبورن به اوج پختگی و تنوع خود میرسد و تبدیل به بهترین المان بازی میگردد. سازندگان در عین وفادار بودن به بازی های دارک سولز و دیمن سولز، المانهایی به بلادبورن افزودهاند که سرعت و ریتم گیمپلی بازی را بهبود میبخشد و تنوع خوبی به مبارزات و همینطور راههای شکست دادن یک باس به گیمر میدهد.
مواردی همچون حذف سپرهای سنتی سری سولز و اضافه کردن قابلیت جاخالیدادن و پری کردن از جمله این مواردی هستند که بهشدت تمپو بازی را بهبود بخشیدهاند. البته همانند دیگر آثار میازاکی، تنها راه برای پیشروی در بازی مردن است؛ در بازی باید آنقدر بمیرید تا نقاط ضعف دشمنان خود را شناسایی کنید و اشتباهات خود را به کمترین، و دقت خود را به بالاترین حد ممکن برسانید. داستان بازی بلادبورن نیز به همان سبک خاص میازاکی روایت میشود و برای پیبردن به آن باید آیتمهای مختلف را جمعآوری کنید، به تکتک دیالوگهای دشمنان خود گوش دهید و آنها را تفسیر کنید و سعی کنید از زبان شخصیتها حرف بکشید تا بلکه بتوانید به قصه شهر یارنام و بلای وحشتناکی که بر سر ساکنان آن آمده است پی ببرید. درانتها باید گفت که بلادبورن عنوانی است که اوج هنر میازاکی در آن نمایان میشود و برای فهم چگونگی غایت درگیرکنندگی و چالشبرانگیز بودن یک بازی، باید به سراغ تجربهٔ آن بروید.
بازی Super Mario Odyssey
یکی از الماسهای نینتندو که تنها راه دستیبابی به آن، خرید کنسول سوییچ است، سوپر ماریو آدیسی نام دارد. شاهکاری که با کسب متوسط نمره 97 هوش از سر منتقدها برد و به قلب گیمرها راه پیدا کرد. بازی سوپرماریو آدیسی شما را به مکانهای مختلفی همچون نیویورک میبرد و ماجراجویی به سراسر جهان در غالب این لولهکش دوستداشتنی را امکانپذیر میکند. سوپرماریو آدیسی از آن دست بازی هایی است که اگر کنسول نینتندو سوییچ را تهیه کردید، به هیچ وجه نباید تجربه آن را از دست بدهید.
بازی Uncharted 4: A Thief’s End
از همان نمایشهای اول سونی در آغاز نسل هشتم از بازی آنچارتد 4، تمام توجهها معطوف این بازی شد و گرافیک خیرهکننده و گیمپلی پیشرو آن چیزی بود که همه از یک محصول نسل بعدی انتظار داشتند. بازی آنچارتد 4 میتواند تعریف یک ویدیوگیم کامل و عالی باشد؛ عنوانی که در عین داشتن گیمپلیای سرگرمکننده، هیجانانگیز و با ریتم سریع، از داستانی پرجزئیات، گرافیکی محشر و صداگذاری و کارگردانی بینقص بهره میبرد. آنچارتد 4 شاید اولین بازی در نسل قبل کنسول های بازی بود که توانست تفاوت نسلها را برای گیمرها ملموس، و قدرت گرافیکی و پیشرفتهای تکنولوژی را برای همگان آشکار کند.
آخرین ماجراجویی نیتن دریک در جهان بازی های ویدئویی داستان جالبی دارد که به بهترین شکل قصه این شخصیت را به سرانجام میرساند. داستان بازی آنچارتد 4 نیتن دریکی را نشانمان میدهد که پس از حوادث قسمت سوم، به یک کار روزمره و البته حوصله سربر مشغول شده و اوقات خود را با همسرش النا در خانهای کوچک سپری میکند. نیتن که حسابی دلش برای ماجراجویی و دردسر تنگ شده، رویای ماجراجویی دوباره دارد و کاملاً مشخص است که روح سرکش او با زندگی راکد و عاری از هیجان جور درنمیآید.
اما دیری نمیپاید که با بازگشت برادر او که همه گمان میکردند مردهاس، فصل جدیدی در زندگی نیتن آغاز میشود؛ فصلی که قرار است آخرین چپتر از داستان این دزد باشد. داستان بازی آنچارتد 4 از همهنظر از دیگر نسخههای این سری در جایگاه بالاتری قرار میگیرد و دلیل اصلی آن نیز حضور نیل دراکمن و بروس استرلی در پس ساخت آن است. سازندگان اینبار به جای قرار دادن دیالوگ در دهان کاراکترها برای بیان حالشان یا کاتسینهای طولانی، از شیوههای بسیار جالبی که گیمپلی و درنتیجه گیمر را مستقیماً با اثر درگیر میکند، برای نشان دادن احساسات شخصیتها استفاده کردهاند. برای مثال قسمتی در بازی وجود دارد که نیتن در خانه خود و با تفنگ آبپاش به سمت دشمنان خیالی حمله میکند و بدین شکل دراکمن و استرلی، دلتنگی نیتن برای زندگی سابقش را به تصویر میکشند. سوای داستان اما آنچارتد 4 با پیشرفتهایی در گیمپلی همراه بوده که آن را به یکی از صیقلخوردهترین و البته سرگرمکنندهترین بازی های نسل هشتم تبدیل کرده است.
سازندگان با اضافه کردن المانهایی همچون طناب، ماشین سواری و محیطهای وسیعتر، پلتفرمینگ و مبارزات بازی را بهتر کردهاند و لذت گشتوگذار در جهان آنچارتد را چندپلهای ارتقا دادهاند. آنچارتد 4 همچون قسمتهای قبلی سری از ستپیسهایی عظیم با کارگردانی معرکه، مبارزاتی نفسگیر، اکشنی بهاندازه، پلتفرمینگ هیجانانگیز و پازلهایی خلاقانه بهره میبرد؛ با این تفاوت که تمامی این المانها در بهترین و عالیترین حالت خود قرار دارند. آنچارتد 4 عنوانی است که اگر پلیاستیشن 4 یا 5 دارید، حتی لحظهای نباید در تجربه آن و هممسیر شدن با نیتن دریک در آخرین ماجراجوییاش، درنگ کنید.
بازی The Last of Us Part II
جملهٔ معروفی وجود دارد که میگوید: «به اوج رسیدن دشوار است و در اوج ماندن دشوارتر». ساخت دنباله برای یکی از تحسینشدهترین بازی های قرن جدید که داستانش نیز به خوبی به سرانجام رسیده بود، ریسکی بود که استودیو ناتیداگ و سونی آن را پذیرفتند. اما تنها پس از چند دقیقه از تجربه بازی متوجه میشوید که The Last of Us Part II اثری بسیار جاهطلبانهتر و جسورتر از چیزی است که میتوانید متصور بشوید و اهداف تجاری که دنبالهسازیها معمولاً با آن منظور صورت میگیرند، شاید کماهمیتترین خواسته سازندگان آن بوده است.
نیل دراکمن در مقام خالق، کارگردان و نویسنده بازی بر روی شهرت و محبوبیت استثنایی خود که با قسمت اول این بازی و آنچارتد 4 بدست آورده بود، قمار و عده زیادی را از خودش متنفر میکند تا داستانش را تعریف کند و جهانبینی خاص خود را به درون دنیای بازی بیاورد. فارغ از اینکه از بازی The Last of Us Part II متنفر باشید یا آن را عمیقاً دوست بدارید، نمیتوانید بسیاری از ویژگیها و المانهای بازی را منکر شوید. گیمپلی در این بازی وارد ورطه جدیدی از خوب بودن میشود و وسواس و خلاقیت سازندگان در آن موج میزند.
از طراحی مراحل بازی تا استفاده از مکانیکهای مختلف برای قصهگویی و بالا بردن چاشنی سرعت و همینطور خشونت افسارگسیخته بازی گرفته، همهوهمه منتقدان را به تحسین و حتی برخی گیمرها را به تعظیم وا میدارند. بازی بهترین گرافیک ارائه شده در جهان بازی های ویدئویی در زمان خود را ارائه میکند و آنقدر توجه به جزئیات در بازی دیوانهکننده است که اشاره به همه آنها در این مقال نمیگنجد. تمام اجزای بازی The Last of Us Part II به قدری درهمتنیده شدهاند تا هدف و مقصود نهایی بازی از روایت داستان فراموشنشدنیاش را ممکن کنند. بازی The Last of Us Part II برای همه سنین مناسب نیست؛ اصلاً نیست. بازی اثری نیست که در آن به دنبال حال خوب و سرگرم شدن صرف باشید و جهان تاریک بازی شما را غرق خود خواهد کرد.
خشونت بازی به حدی زیاد و البته واقعگرایانه است که تحمل آن حتی برای برخی افراد بزرگسال نیز شاید امکانپذیر نباشد. گوستاوو سانتائولایا با کمک مک کوئل (سازنده موسیقی سریال مستر روبات) آنچنان آلبوم موسیقی گوشنواز و شنیدنی را برای بازی خلق کردند که شنیده شدن آنها بر روی فصلهای مختلف بازی، تأثیرگذاری داستان، غم شخصیتها و درگیرکنندگی گیمپلی را به مرحله جدیدی میبرند. داستان نیل دراکمن از مفاهیمی همچون عشق، نفرت، انتقام و خشونت بهقدری درست و تکاندهنده روایت میشود که بعید است کسی بتواند آن را از یاد ببرد؛ داستانی که امکان روایت آن در هیچ مدیومی جزء ویدیوگیم وجود نداشت و قابلیتهای منحصربهفرد این هنر برای داستانسرایی را عیان میکند.
The Last of Us Part II که با هزینهای بیش از دویست میلیون دلار ساخته شد، موفق به فروش 11 میلیون نسخهای و تبدیل به پرافتخارترین بازی تاریخ (تا قبل از عرضه الدن رینگ) شد و توانست در مراسم Game Awards، 7 مجسمه را (از جمله بهترین بازی، کارگردانی و روایت داستان) کسب کند و ازاینحیث رکورددار شود. The Last of Us Part II اثری است که تا سالها بعد از عرضه نیز همچنان بحث و گفتگو دربارهٔ آن وجود دارد. The Last of Us Part II آنچنان اثر نترس و بلندپروازانهای است که مدیوم گیم به آن نیاز دارد و The Last of Us Part II آنچنان بازی معرکه و شاهکاری است که نباید با عدم تجربه آن، امکان غرق شدن در یکی از بهترین آثار این مدیوم را از دست بدهید.
بازی Undertale
یک از بهترین بازی های این لیست که همیشه در فهرست بازی های برتر دهه حضور دارد Undertale است. Undertale یک بازی نقشآفرینی دوبعدی است که در آن گشتوگذار در محیط و برقراری دیالوگ با کاراکترهای دیگر اهمیت فراوانی دارد. داستان بازی درباره بچهای است که به طور اتفاقی به جهان زیرین سقوط میکند و حال در جریان پیدا کردن راهی برای خروج از این دنیا، با اتفاقات مختلف و ماجراهای جالبی مواجه میشود. استودیو توبی فاکس در ساخت این بازی سنگتمام گذاشته و نبوغ سازندگان در جایجای آن یافت میشود. مبارزات نیز در بازی نقش عظیمی دارند و در جریان آن با دشمنان ریز و درشتی روبهرو خواهید شد که بعضاً حسابی شما را به چالش خواهند کشید. بازی یک اثر نقشآفرینی استخواندار است که پایانهای مختلفی را در دل خود جای داده است؛ پایانهایی که رسیدن به هر کدام بستگی به انتخابهای بازیکن در جریان بازی دارد. بازی Undertale به دلیل دوبعدی بودن و گرافیک پیکسلآرتیاش حجم بسیار کمی دارد و به راحتی بر روی هر سیستمی اجرا میشود.
بازی Cuphead
کاپهد یکی از بهترین عناوین شوتمآپ دوبعدی است که با طراحی بصری خیرهکنندهش که با الهام از کارتونهای دهه 30 میلادی ساخته شده، شما رو در دنیای رنگارنگش غرق میکند و حسابی هم مهارتهای شما را به چالش میکشد. بازی دو شخصیت اصلی دارد و میتوانید آن را به صورت دو نفره یا تکنفره نیز تجربه کنید. داستان کاپهد در مورد دو دوست یعنی کاپهد و ماگمن است که در ازای پس گرفتن روحشان از شیطان، باید با موجودات مختلفی مبارزه کنند و ماجراهای مختلفی رو از سر بگذرانند. بازی Cuphead با وجود آرت استایل هنری بینظیرش حجم بسیار کمی دارد و بدون شک یکی از برترین و خاصترین بازی های نسل هشتم است.
بازی Untitled Goose Game
یکی از بازی هایی که در زمان عرضه خود سروصداهای زیادی برپا کرد و محفل میمها و اتفاقات بامزهای شد، Untitled Goose Game نام دارد. بازی معمایی/مخفیکاری استودیو House House شما را در نقش یک غاز قرار میدهد و به خرابکاری تشویقتان میکند. بازی تجربهای سراسر لذتبخش و فان را برای شما رقم میزند و دست شما را برای خلاقیت در راستای اذیت کردن افراد روستا حسابی باز میگذارد. گیمپلی بازی بر اساس مخفیکاری و حل پازلهای مختلف طراحی شده است و در جریان بازی از شما خواسته میشود تا فعالیتهای مختلفی را انجام دهید. Untitled Goose Game قطعاً ارزش چند ساعت کوتاه از وقت شما را خواهد داشت.
بازی Red Dead Redemption 2
شبیهساز غرب وحشی، تجربه زندگی در یک جهان مجازی، مستغرق شدن در یک اثر؛ اینها صفاتی هستند که آخرین ساخته راکستار گیمز را با توسل به آنها توصیف میکنند. بازی آخر این استودیو آنقدر باکیفیت و آنقدر از همهنظر کامل است که تنها با صفات تکرارنشدنی، بینظیر و شاهکار میتوان ساخته راکستار را توصیف کرد. رد دد ردمپشن 2 یک جهان وسیع و پرجزئیات را در مقابل شما قرار میدهد؛ جهانی که از محیطهای برفی تا صحراهای سوزان را در برمیگیرد و پر شده از فعالیتها و مأموریتهای گوناگون و متنوع.
در هر نقطه از رد دد ردمپشن 2 داستانی برای شنیده شدن وجود دارد، حیوانی برای شکار کردن وجود دارد و منظرهای تماشایی برای دیدن قرار دارد. داستان رد دد ردمپشن 2 قبل از وقایع بازی اول اتفاق میافتد؛ جایی که ما در نقش آرتور مورگان بازی میکنیم و با گنگ داچ وندرلیند همراه میشویم. آرتور مورگان شخصیتپردازی معرکهای دارد و بهعنوان یک جایزهبگیر قلبی از طلا دارد و پشت چهرهاش غمی همیشگی پنهان شده است. گیمپلی بازی رد دد ردمپشن 2 از مکانیکهای مختلفی تشکیل شده است و نسخه بسیار بهتر شده بازی اول است. رد دد ردمپشن 2 بازی است که اگر خواستار دیدن قلههای ویدیوگیم و اوج هنر بازیسازی هستید باید آن را تجربه کنید.
بازی The Legend of Zelda: Birth of the Wild
بازی لجند آف زلدا: برث آف د وایلد نهتنها یکی از بهترین بازی های عرضه شده بر روی کنسول نینتندو سوییچ، بلکه یکی از بهترین آثار تاریخ صنعت بازی های ویدیویی است. عنوانی عظیم، باشکوه و تکرارنشدنی که با خلق جهانی وسیع و پرجزئیات شما را ساعتها مشغول خود میکند. سرزمینهای رول به قدری بزرگ است که برای کشف تمامی راز و رمزهای آن، باید 120 ساعتی وقت بگذارید. گیمپلی استثنائی، داستان معرکه، جلوههای بصری عالی، کارگردانی هنری بینقص، موسیقیهای فراموشنشدنی، همه و همه باعث شدهاند که بازی لجند آف زلدا: برث آف د وایلد، با اقتدار عنوان بهترین بازی سال 2017 را به دست آورد. گفتنی است که دنباله این بازی با نام The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom به تازگی عرضه شده و توانسته موفقیتهای قسمت قبل رو ادامه بدهد.
بازی God of War
قدم گذاشتن در مسیری پرخطر و پذیرش ریسک، کاری نیست که امروزه ناشرها که تنها به دنبال کسب بیشترین درآمد با کمترین هزینه هستند و مقولهای جزء پول برای آنها اهمیت ندارد، به آن چراغ سبز نشان دهند. اما سونی و سانتامونیکا با قبول کردن ریسک و بازتعریف یک مجموعه آشنا، یک اثر انقلابی را خلق کردند؛ عنوانی که تبدیل به یکی از بهترینهای تاریخ ویدیوگیم شد و در تالار بازی های افسانهای قرار گرفت. God of War را نمیتوان با صفتی جزء شاهکار توصیف کرد؛ عنوانی که در همه بخشها درخشان ظاهر شده و بسیار بالاتر از هر عنوان اکشن/ماجراجویی دیگر است.
در وصف بزرگ بودن این بازی همین بس که عنوان نامبرده توانست Red Dead Redemption 2، اثر غولآسا و بینقص راکستار بزرگ را شکست دهد و تبدیل به بهترین بازی سال گردد. اولین تغییر بزرگ گاد آف وار 2018 مربوط به دوربین آن میشود؛ دوربینی که همانند گذشته ثابت نیست و در پشت کاراکتر قرار گرفته است. همین مورد مبارزات و نحوه برخورد گیمر با جهان اثر را کاملاً دگرگون کرده و روح تازهای به این مجموعه دمیده است. بگذارید از داستان بازی بگوییم؛ داستانی که اثباتی بر عظمت مدیوم گیم و هنر بیپایان استودیو سانتامونیکا است. سالها از حوادث بازی سوم گذشته و کریتوس از یونان، به سرزمینهای نورث آمده است.
اما برخلاف بازی های قبل، این بار نه با کریتوسی جوان و انتقامجو، بلکه با مردی سالخورده و آرام که سعی میکند تا حد ممکن از دردسر دوری کند روبهرو هستیم؛ مردی که دیگر قدرت سابق خود را ندارد، سعی در پنهان کردن و فراموشی گذشته تاریکش دارد و غمی همیشگی را با خود حمل میکند. کریتوس جدید که حالا فرزندی به نام آترئوس نیز دارد، خواستهای جزء بزرگ کردن پسرش در آرامش و البته برآورده کردن وصیت مادر او، یعنی رهایی خاکسترش در بالاترین کوه سرزمین نورث ندارد. اما همهچیز آنطور که کریتوس میخواهد پیش نمیرود و اینبار آشوب است که به سراغ او میآید.
داستان بازی God of War ما را به سفری فراموشنشدنی میبرد و به لطف کارگردانی تک پلان و بدون کات کوری بارلوگ، به بهترین و زیباترین شکل ممکن روایت میشود. همانطور که اشاره کردیم گیمپلی بازی نیز به کل دچار تغییر شده و با المانها و مکانیکهایی طرف هستیم که تاکنون در این مجموعه شاهد آن نبودهایم. سوای دوربین و تأثیر آن بر جریان بازی، مورد دیگری که مبارزات بازی را متنوعتر کرده است، تبری به نام Leviathan است که جای خود را به تیغههای آشوب معروف خدای جنگ داده است. لوایثن مبارزات را بسیار لذتبخش میکند و به لطف درخت مهارت بازی و همینطور آپگریدهای مختلف، میتوانید شیوه منحصربهفرد خود در استفاده از آن را بدست آورید.
پازلهای جالبی نیز که به طور مستقیم با میتولوژی نورث درهمآمیخته شدهاند نیز در بازی قرار گرفتهاند که انجام آنها پاداش خوبی را در اختیار گیمر قرار میدهد. اما تمام این گیمپلی عالی و باشکوه بدون طراحی و لول دیزاین معرکه بازی محقق نمیشد و تیم سانتامونیکا به تعادلی عالی در ساخت یک عنوان مدرن در عین وفادار ماندن به ریشههای سری دستیافته است. به همه اینها صداپیشگی معرکه، مأموریتهای فرعی درگیرکننده، گرافیک بینظیر و کارگردانی استادانه بارلوگ را نیز اضافه کنید تا متوجه بشوید با چه اثر شاهکاری سروکار دارید. بازی God of War با وجود شخصیتی که نماد برند پلیاستیشن محسوب میشود، یکی از مهمترین و بهترین بازی های خلق شده تا به امروز است که هر گیمری باید آن را تجربه کند.
حرف آخر
ما در این مقاله سعی کردیم جامعترین لیست ممکن از بازی های برتر نسل هشتم را برای شما جمعآوری کنیم و توضیحی درباره هر یک از آنها بدهیم. بازی هایی که در سالهای 2013 الی 2022 ساخته و به بازار عرضه شدند و هرکدام از آنها موفق به خلق استانداردهایی جدید گشتند و حسابی گیمرها را سرگرم کردند. بازی هایی که ما را به سفرهایی فراموشناشدنی بردند و ساعتهای خارقالعادهای را برای ما خلق و حسابی در جهان خود غرقمان کردند. حال اما امید است که این مقاله توانسته باشد برای شما مفید واقع شود و مدتی نیز سرگرمتان کند. اما از نگاه شما برترین بازی های نسل هشتم کداماند؟ جای کدام بازیها در لیست بالا خالی است و به نظر شما شایستگی حضور در آن را دارند؟ کدامیک یک از بازی های نسل هشتم برای شما لذتبخش بوده و خاطرهای به یاد ماندنی برای شما ساخته است؟ نظرات خود را با تکشات به اشتراک بگذارید تا در کنار هم از نسلی که گذشت یاد کنیم و از تجربههایی که از بازی های مختلف این نسل بدست آوردیم حرف بزنیم.
پرسشهای متداول کاربران
آیا بازیهای نسل هشتم بر روی کنسول های قدیمیتر قابل اجرا هستند؟
بله. برخی از بازیهای نسل هشتم ممکن است بر روی کنسول های قدیمیتر نیز قابل اجرا باشند، اما برخی از ویژگیها و بهبودهای گرافیکی آنها در کنسول های جدیدتر بهتر به نمایش در میآیند.
آیا بازیهای نسل هشتم به صورت دیجیتال قابل دسترسی هستند؟
بله. بسیاری از بازیهای نسل هشتم به صورت دیجیتال از فروشگاه آنلاین کنسول موجود هستند و میتوانید آنها را به صورت آنلاین خریداری کنید.
آیا بازیهای نسل هشتم به صورت چند نفره (multiplayer) قابل بازی هستند؟
بله. بسیاری از بازیهای نسل هشتم امکان بازی چند نفره را دارند و میتوانید با دوستان خود یا بازیکنان دیگر آنها را بازی کنید.
آیا برای اجرای بازیهای نسل هشتم نیاز به اشتراک آنلاین (online subscription) دارم؟
بله. برخی از بازیهای نسل هشتم برای اجرا در حالت چند نفره یا آنلاین نیاز به اشتراک آنلاین دارند که باید از طریق سرویس مخصوص کنسول خود فعال شود.
آیا بازیهای نسل هشتم به صورت Cross-Platform با دوستان روی کنسول های دیگر قابل بازی هستند؟
بله. برخی از بازیهای نسل هشتم امکان بازی Cross-Platform را دارند که به شما این امکان را میدهد تا با دوستان خود که از کنسول های دیگر استفاده میکنند، بازی کنید.