زیبایی در سادگیست؛ یادداشتی بر فیلم Past Lives
در مقالهای که پیش رویتان قرار دارد میخواهیم نگاهی به فیلم Past Lives داشته باشیم که داستانی جذاب و با شخصیتپردازی غنی را در مقابلمان قرار میدهد.
بعضی فیلمها هستند که با دیدن یک شات یا یک تیزر کوتاه از آن میدانیم که این فیلم پتانسیل تبدیل شدن به یکی از فیلمهای مورد علاقه زندگیمان را دارد. برای من فیلم زندگیهای گذشته (Past Lives)، اولین اثر بلند سلین سانگ یکی از این فیلمها بود. چیزی که میدانستم من را مجذوب این اثر خواهد کرد، سادگی آن بود. سادگی نه به معنای سطحی بودن، بلکه بیآلایه بودن از زرق و برقهای اضافی فیلمبرداری، داستانگویی و میزانسن. سادگیِ که من را یاد زندگی خودمان میاندازد.
اما فیلمهای بسیاری هستند که از چنین سادگی رنج میبرند تا بیشتر از آنکه نقطه قوت آنها باشد. پس چه جادویی در فیلم زندگیهای گذشته وجود دارد که در کمال سادگی، زیبا و روان است؟ چطور ممکن است داستانی ساده با اندک اتفاقات هیجان انگیز، دوربینی اکثرا ساکن و نورپردازی مینیمال تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای سال 2023 شود که حتی بزرگانی چون مارتین اسکورسیزی از دیدن آن به وجد بیایند؟ در این یادداشت سعی خواهم نگاهی عمیقتر به ساختار فیلم Past Lives داشته باشم تا جوابی در راستای خوب بودن اثر پیدا کنیم.
صحبت کردن مهم است، اما سکوت آن را مهمتر میسازد
در فیلم Past Lives با شخصیتهایی طرف هستیم که تنهایی عمیقی را تجربه کردهاند. نورا (Nora) که با مهاجرت در کودکی با غربت بزرگی دستوپنجه نرم کرده و در بزرگسالی برای مدتی تنها در نیویورک زندگی کرده است و هی سانگ (Hae Sung) را داریم که پس از رفتن بهترین دوست و یارش، با تنهایی مواجه شده و دو سال سربازی این تنهایی را برایش پر رنگتر ساخته است. در واقع ما با آدمهایی روبهرو هستیم که آنقدر در سکوت بودهاند که قدر همصحبت خوب را بهتر از هر کسی میدانند.
نشان دادن این نکته اهمیت فراوانی دارد چون فیلم Past Lives بهدرستی خالی از زرقوبرق فیلمبرداری است. تمرکز اصلی خود را روی دیالوگ و فیلمنامه میگذارد و برای اینکه این بخش فیلم قدرت بیشتری پیدا کند، فیلم نیازمند سکوت است؛ و چقدر استادانه سلین سانگ از سکوت را در اولین فیلم بلند خود استفاده کرده است. این سکوت به دو شکل در فیلم جا داده شده است. سکوت میان سکانسها و لحظات مختلف در فیلم که تنهایی شخصیتها را نشان میدهد و سکوتی دیگر که سکتهای در صحبت کردن ایجاد میکند. فیلم Past Lives ساختاری مشابه به یک سونات موسیقی دارد. برای اینکه قسمت هیجانانگیز اثر قدرتمندتر ظاهر شود، باید لحظاتی آرام وجود داشته باشد و برای درک زیبایی لحظات آرام باید از جزر و مد بخش هیجانانگیز عبور کرد.
ساختار متفاوت فیلمنامه و دیالوگهای سرراست و قابل لمس
اصلیترین وسیله ارتباطی انسانها با یکدیگر زبان آنهاست ولی در عین حال سختترین وسیله نیز است. پس از میلیاردها سال تکامل، بشر همچنان در استفاده از زبان و تکلم مشکل دارد. ارتباط گرفتنی که پر از سو تفاهمها و سو برداشتهاست؛ مخصوصا اگر بیاییم از کلمهها و جملاتی استفاده کنیم که در صحبتهای روزمره کاربرد اندکی دارند. در نتیجه برای رفع این مسئله باید از خیر یکی دیگر از زرقوبرق سینماتیک، یعنی دیالوگ و مونولوگهای پیچیده بگذریم.
فیلمی که بداند چه میخواهد بگوید و بهدنبال چه چیزی است، نیازی به اضافهگویی و رگبار کردن کلمات پیچیده ندارد. از طرف دیگر، موضوع فیلم Past Lives چیزیست که نیازمند دیالوگهای سرراست است؛ ولی باید قابللمس و عمیق باشد. بگذارید مثالی بزنم. در سکانس پایانی، هی سانگ به نورا میگوید که فکر نمیکردم دوست داشتن همسرت برای من اینقدر دردناک باشد. از اشعار فارسی قرن ششم به این طرف گرفته تا رُمانهای عاشقانه قرن 18 و 19 غرب، پر است از هزاران بیت شعر و دهها پاراگراف طولانی در باب شکست خوردن از شخصی دیگری در عشق. اما فیلم Past Lives آگاهانه از این زیادهرویها پرهیز میکند و سر راست حرفش را میزند.
همین موضوع باعث میشود تا فیلم نهتنها زیبا و متفاوت بهنظر برسد، بلکه بسیار قابل لمستر باشد. مگر همه ما شاعر و نویسندگان زبردست هستیم که با مواجه هر مشکلی قطعه ادبی خلق کنیم؟ معلوم است که نه. ما در بهترین حالت بتوانیم یاد بگیریم از کلمات ساده خود بهدرستی استفاده کنیم، و همین هم کافیست. پس از این جهت که شخصیتهای این فیلم همانند ما صحبت میکنند و از کلمات ساده استفاده میکنند برایمان قابل لمس و آشنا است.
زیبایی ساده نورپردازی، فیلمبرداری و میزانسن
در طول کارنامه شبیر کرچنر، فیلمبردار Past Lives، یک المان مشترک وجود دارد و آن هم استفاده بسیار اندک و کم از نورپردازی مصنوعی است. آقای کرچنر تا جایی که امکان داشته باشد از نورپردازی اضافه پرهیز میکند و اتکا میکند به نورپردازی طبیعی که در محیط است و برای دراماتیک کردن سکانسها، در مرحله پس از تولید تدوین میکند. در این فیلم حتی شاهد تکنیکهای معمول دراماتیکسازی از طریق سایه انداختن روی نیم چهره نیستیم و همانند دیالوگهای فیلم، همه چیز روشن است.
همانند تمام جزئیات دیگر فیلم Past Lives، نورپردازی و فیلمبرداری اثر نیز خالی از اضافهگویی و طمطراق است. دوربین با سادگی در جایی که نیاز است حرکت میکند و در جایی که نیاز است میایستد. این موضوع حتی در میزانسن فیلم نیز صادق است. در طول فیلم شما عامدانه با میزانسنی عجب و غریب مواجه نمیشوید تا توجهتان از اصل مطلب پرت نشود. درواقع کل هدف میزانسن در فیلم Past Lives القای حس آشنایی است و در چشم بودن میزانسن دقیقا نقطه عکس این آشنایی محسوب میشود. در نتیجه ما با میزانسنی طرف هستیم که دنبال توجه گرفتن نیست، چون میخواهد حس آشنایی بدهد، نه حس کنجکاوی و کشف.
جمعبندی
فیلم Past Lives یک اثر فوقالعادهای است که تمام عناصر آن از هشیاری بینظیری برخوردار هستند. نه تنها هر کدام از بخشهای فیلم به یکدیگر کمک میکنند تا با یک اثر منسجم طرف باشیم، بلکه تلاش نمیکنند جای یکدیگر را بگیرند و هرکدام وظیفهی خود را به بهترین شکل انجام میدهد. از سوی دیگر نوع این عناصر که منیمیال باشد، بهطرز استادانهای با ذات فیلم عجین شده است و روی هم رفته باعث شده تا با یک اثری ساده، اما زیبا و فکر شده طرف باشیم که از دیدن آن چیزی جز لذت نصیب مان نشود.