بررسی فصل چهار سریال The Boys
سریال The Boys از همان ابتدا قصد داشت به این سؤال پاسخ بدهد که اگر ابرقهرمانان در دنیای کنونی ما وجود داشتند، چه میشد و تا کنون موفق بوده تا نشان دهد که با وجود این میزان از فساد، سراسیمگی روانی و مصرف گرایی، سرنوشت شومی در انتظار اجتماع خواهد بود. سه فصل گذشتهی سریال The Boys ثابت کرد که از نظر فنی، چندان تفاوتی بین جهان کنونی ما و جهان خیالی داستان وجود ندارد و تمامی مسائلی که به طور کلی مطرح میشوند، مشکلاتی هستند که در جامعهی غرق در مشکل جهان و بهخصوص ایالات متحده حس میشوند. در ادامه با تکشات همراه باشید.
پیشرفت شخصیتها
فصل چهار سریال The Boys ماجرای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده و مسیر رسیدن و رام کردن قدرت را متصور میشود. «اریک کرپکی»، سازندهی این سریال، بارها نشان داده که میتواند مشکلات بحرانی و مهم دنیای واقعی را در قالب نمایش دربیاورد و این فصل نیز در نشان دادن مسائل موازی با انتخابات کنونی آمریکا کوتاهی نمیکند.
در انتهای فصل گذشته، شاهد تغییر در وضعیت قدرتهای موجود بودیم و «هوملندر» (با نقش آفرینی فوقالعادهی «آنتونی استار»، برای قتل یکی از مخالفان خود، مورد تشویق و تحسین جمعیت قرار گرفت. تا این فصل از سریال، ابرقهرمانان با تمام فساد و کثیفکاریهای خود، ظاهر خود را حفظ میکردند و به تصویر کلی خود در برابر اجتماع اهمیت میدادند؛ اما از فصل چهارم شاهد این هستیم که خدایان خودپنداشتهی داستان، برای حفظ تخت پادشاهی خودشان، دست به هر کاری میزنند و اگر از بند قوانین و اصول تبلیغاتی رها شوند، نتیجهی شومتر و خونینتری در انتظار جامعه خواهد بود.
هوملندر مدام به پسرش «رایان» یادآوری میکند که انسانها تنها «اسباب بازیهایی برای سرگرمی» آنها هستند و ارزش بیشتری ندارند. مشکلی که بسیاری از بینندگان با این فصل از سریال The Boys داشتند، این بود که چرا هوملندر وقتی میتواند تمام مخالفان خود را نیست و نابود کند، این کار را نمیکند؟ مطرح کردن این سؤال از سوءبرداشتی بزرگ در شناخت شخصیت هوملندر نشأت میگیرد و پاسخ آن نیز در همین فصل ارائه میشود.
با اینکه هوملندر (حداقل تا این لحظه) قدرت مطلق را در دنیای سریال داراست، به این معنی نیست که توانایی قیام و شورش علیه تمام مخالفانش را درون خود داشته باشد. در یکی از بهترین قسمتهای این فصل و حتی کل سریال، هوملندر برای حل ریشهای مشکلات روانیاش به منبع آنها میرود و پاسخ بسیاری از سؤالات خود را میگیرد. متوجه میشود که چه چیزی از نظر روانی او را رام شده نگه میدارد و چه مسائلی موجب شدهاند که او نتواند از تمام توانایی خود استفاده کند. رسیدن به این جوابهاست که موجب میشود هوملندر بندهای محدودکنندهاش را یک به یک از بین ببرد.
بازگشت هوملندر به ریشهی مشکلات همچنین این توانایی را به او میدهد که درک مناسبتری از شرایط رایان داشته باشد و بتواند او را در مسیری که خودش میخواهد، قرار دهد. با اینکه رابطهی رایان و هوملندر یکی از مهمترین جنبههای داستانی این فصل قلمداد و یکی از تأثیرگذارترین موارد بر نحوه پایان دنیای The Boys محسوب میشود، شاهد کمکاری در شرح این رابطه بودیم. البته که در ابتدای سریال و حتی تا دو قسمت پایانی، سعی بر این بود که اهمیت رایان نشان داده شود؛ در دو قسمت پایانی، پلات اصلی و پلاتهای جانبی به قدری زمان گیر شدند که این رابطه کنار رفت و تصمیم نهایی رایان بهگونهای که باید، توجیه نشد و تأثیرگذاری آن را کمتر کرد.
سریال The Boys بیش از هر چیزی، سعی دارد تا پشت صحنهی شرکتهای بزرگ و تصمیمهای آنها را نشان بدهد. البته نباید این حقیقت خندهدار را فراموش کرد که سازندهی این سریال، آمازون است و آمازون را میتوان معادل شرکت «وات» در دنیای خودمان دانست. برای شرکتی به بزرگی وات، انسانها تنها اعداد و ارقامی هستند که میتوان با جهت دادن به آنها، اهداف سیاسی و اجتماعی مختلف را به نفع خود پیش برد و قدرت بیشتر و جایگاه مستحکمتری را تضمین کرد.
یکی از بزرگترین نقاط قوت این فصل سریال The Boys این است که به هر شخصیت زمان داده شد تا علت نقشَش در داستان بهطور کامل واضح باشد. «بوچر» که درحال شمردن روزهای باقیماندهاش است، تنها و تنها به قولی که به «بکا» داده بود، اهمیت میدهد و در این مسیر، با شیطان درون خودش روبهرو میشود. «هیویی» که دیگر به بلوغ بیشتری رسیده، باید با چالشهای انسانی بزرگتری دست و پنجه نرم کند. «اَنی» یا همان «استارلایت» با بحرانی هویتی مواجه شده و در تلاش برای اثبات این امر است که «استارلایت» هویت او را تعریف نمیکند، بلکه بخش انسانی اوست که موجب تعریف اعمال او میشود.
«ام ام»، «فرنچی» و «کیمیکو» نیز هر کدام مشکلات خود را دارند. ام ام سعی دارد تا به خانوادهی خود برسد و زنجیرهی خانوادگی ناامیدی را قطع کند تا به سرنوشت پدرش دچار نشود. فرنچی و کیمیکو هر دو بهخاطر اعمال گذشتهشان و دستورهایی که از رئیسهای خود گرفته بودند، خود را شکنجه میکنند و سعی دارند خود را ببخشند تا بتوانند زندگی بهتری داشته باشند؛ اما بار گناهانشان این امر را ساده نمیکند. در نهایت، شاید بزرگترین تفاوت دو جبههی داستان در این باشد که کدام به انسانها و احساساتشان اهمیت میدهند و کدام برای ارزشهای انسانی، جایگاهی قائل نیستند.
از طرفی شاهد پیشروی داستان ابرقهرمانهای دیگر این دنیا هستیم. «اِی ترین» پس از آرک شخصیتی خود در فصلهای گذشته، به بلوغی احساسی و فکری رسیده و این تغییر برای او به خوبی نوشته شده. «دیپ» نیز دیگر شخصیتی است که از همان ابتدا در حال تغییر بود و به علت این تغییرات زیاد، سرنوشت نامعلومی داشت. در این فصل شاهد این هستیم که چگونه تراماهای دیپ او را به مسیری تاریکتر میبرد و چگونه انسانیت درونیاش راه را برای شرارت بیشتر باز میکند.
فصل چهار سریال The Boys همچنین شخصیتهای جدیدی را به ساختمان وات اضافه میکند که هر کدام اهداف متفاوتی را دنبال میکنند و مسیرهای متفاوتی برای رسیدن به آنها دارند. «سِیج» به عنوان مغز متفکر به گروه ابرقهرمانان «سِوِن» اضافه میشود. سیج پس از «تکنایت» که ترکیبی از بتمن و شرلوک هلمز بود و در سریال اسپین آف Gen V معرفی شد، دومین ابرقهرمان نابغهی این دنیاست و تأثیر مثبتی در پیشروی و پیچیدگی داستان میگذارد و در فصل پایانی نیز تأثیر مهم و بهسزایی خواهد داشت. شخصیت دیگری که معرفی میشود، «فایر کرکر» است که به عنوان پارودی افراد میهنپرستی که تریبون و تأثیر دارند، بهخوبی قدرت ویرانگر تعصب برای خود و جامعه را به نمایش میگذارد.
سیاست و The Boys
در این فصل شاهد هوملندری هستیم که برای خود طرفدارهای تعصبی زیادی جمع کرده و «وات» دیگر افسار او را در اختیار ندارد. اگر در هشت سال گذشته، حتی کوچکترین توجهی به سیاست آمریکا کرده باشید، متوجه میشوید یک سلبریتی اقتدارگرا که به شخصیتی قدرتمند در سیاست تبدیل و به دادگاه کشیده شده، چقدر آشناست. «کریپکی» که سازندهی سریال است از سال ۲۰۲۲ تأیید کرده بود که هوملندر شباهت زیادی به «دونالد ترامپ» دارد و این شباهت در فصل چهارم به اوج خود میرسد.
با این حال، شاهد این هستیم که با عرضهی فصل چهار سریال The Boys مردم بیش از پیش به این شباهتها توجه کردهاند و از این امر شوکه شدهاند. این شوکه شدن به خصوص در بازخورد مخاطبان نسبت به این فصل مشهود است و نمرهی مخاطبین فصل چهارم بسیار کمتر از فصلهای پیشین است. جالبی ماجرا برای من اینجاست که دقیقا اتفاقی که در سریال در حال رخ دادن بود، در جهان واقعی نیز در حال رخ دادن است. هوملندر مخالفان خود را به چپگرایی و Woke بودن متهم میکرد و هماکنون مردم سریال را به همین موارد متهم میکنند.
یکی دیگر از جنبههای جالب توجه فصل چهار سریال The Boys این است که تعداد زیادی برداشت متفاوت از آن را شاهد بودیم. این امر نشان دهندهی فیلترهایی است که هر شخص روی زاویهی دید خود میگذارد. حبابهای اجتماعی به اندازهای بزرگ و موفق شدهاند که هر شخص تنها از یک زاویهی دید مشخص، محتوای خود را مصرف میکند تا ایدهها و ارزشهای خودش را اثبات کند. در دنیای الگوریتمهای مشخصکنندهی محتوای مصرفی، همه به این عادت کردهایم که تنها مواردی را ببینیم و بخوانیم که در راستای فکری ما قرار دارند و هنگامی که محتوایی سعی بر به چالش کشیدن این باورها دارد، متوجه نمیشویم یا از تمام جنبهها به آن فکر نمیکنیم. ایدههای فاشیستی هوملندر در این فصل حتی بیشتر از زمانی بود که او با یک نازی قسمخورده در رابطه بود و قطعا این امر به مذاق طرفداران سیاست آمریکا بهخصوص ترامپ خوش نیامده.
جمع بندی
فصل چهار سریال The Boys همانند فصلهای پیشین، مملو از صحنههایی است که برای بسیاری از افراد تهوعآور و شوکهکننده محسوب میشوند و همچنان تازگی گذشته را دارند. مسئلهای که نویسندگان این سریال به خوبی از آن آگاهند، استفاده از این صحنهها و ایدههای تاریک و معمولا خونین در شرایطی است که پیشتر دیده نشده یا چالش جدیدی را پیش روی آنتاگونیستهای داستان قرار میدهد. تسلط و ایجاد تعادل روی این مسئله موجب میشود که این ایدهها بیاهمیت نباشند و مستیقما بر جریان اصلی داستان تأثیر بگذارند.
هوملندر همچنان یک مسترکلاس نوشتن آنتاگونیست است و هر چه جلوتر میرویم و لایههای شخصیتی جدیدتری از او آشکار میشود، تصمیمها و روحیاتش منطقیتر میشوند. در جهتی موازی، با استفاده از تواناییهای بازیگری «جفری دین مورگن» در نقش «کسلر»، شخصیت «بوچر» نیز به سمت تصمیمهایی نهایی خودش میرود. این تصمیمها در کمیک برای برخی از طرفداران شکبرانگیز و عجیب بودند و «کریپکی» با استفاده از شخصیت کسلر، بوچر را برای مخاطب باز میکند. «ارین موریارتی» در نقش استارلایت نیز فرصت بهرخ کشیدن تواناییهای بازیگریاش را پیدا میکند و تا حدودی تغییرات چهرهی میان فصلی عجیبش را از یاد مخاطبان میبرد.
فصل چهار سریال The Boys همچنان سرگرمکننده، غافلگیرکننده، تفکربرانگیز و خشن است و بهترین آمادگی برای فصل پایانی سریال محسوب میشود. امیدوارم مشکلاتی جزئی همانند رابطهی رایان و هوملندر در فصل بعد برطرف شوند و شاهد یک پایان بندی درخور باشیم.